نیکول:"جی بیبی؟پاشو مامانم الان میاد تووو!"
نمیدونم چن دیقه گذشته بود و چقدر نیکول تلاش کرده بود اما بالاخره بیدار شده بودم!
جی:"سلام:)"
اون دوباره صورتمو دید و لبخند زد...میتونستم تصور کنم اول صب چقد قیافم مسخره س!
نیکول:"سلام جذاب:)"
جذاب؟!باور کن تو اون لحظه تنها چیزی ک نبودم جذاب بود!
نیکول:"پاشو لباس بپوش مامانم الانا پیداش میشه!"
جی:"خب؟!"
نیکول:"میدونی ک اون نباید الان چیزی بفهمه....هوم؟!"
حساسیتشو میشناختم اما بازهم یکمی عصبی شدم...سرمو انداختم پایین تا حالت صورتمو نبینه و بلند شدم
در دسشویی رو باز کردم...تو آینه خودمو دیدم؛انگار ک ی چیزی تغییر کرده بود!
کارم ک تموم شد دوباره خودمو دیدم،عاره چشمام داره برق میزنه!لبخند محوی زدم و اومدم بیرون...نیکول هنوز لباس نپوشیده بود
گوشه لبشو چین داد و مث این دختربچه های مظلوم نگام کرد
تنها کاری ک میتونستم بکنم زول زدن بهش بود تا اینکه خودش نزدیکم اومد...هر قدمی ک نزدیکتر میشد اشتیاقم واسش بیشتر میشد...
اومد نزدیکتر...حالا دستاش دور گردنم حلقه شده بود و چشماش مثل الماس میدرخشید!نیکول:"میدونی دوست دارم دیگه!؟"
بعضی وقتا قلب آدم باید یهو داغ بشه تا بفهمه هنوز زنده س!
جواب ندادم اما نتونستم از لبخندم جلوگیری کنم!نیکول:"ببین...من میترسم دل اونو بشکونم یا طرد بشم ازش...تو میدونی ک من چقد دوسش دارم!"
سر تکون دادم...از روی راحتیش لبخندی زد و آروم نزدیک شد...لبهامو از هم باز کردم،آماده بودم ک ببوسمش
بدنامون گرم میشد و مطمئنم ک اونم مثل من حسش میکرد!بعد...منو بوسید.سرمو درحالب ک نفس نفس میزدم کشیدم عقب
جی:"لباس بپوش مامانت الان میاد!"چن دیقه بعد جفتمون حاضر بودیم...درست موقعی ک داشتم ب این فکر میکردم ک چرا همه چی ب نیکول میاد در اتاق نیکول باز شد و رشته افکارم رفت
مامانش بود.درحالی ک چشماش با تعجب گرد شده بود گفت:"بیدار بودین؟!"
نیکول:"بعله...صب بخیر!"
رفت جلو گونه مامانشو بوسید
جی:"صب بخیر!"
لیز:"ممنون بچه ها...بیاین پایین صبونه حاضره!"
نیکول بعد از ی نگاه دیگه ب اتاقش؛نامحسوس دستمو گرفت...بعد پشت سر مامانش از پله ها پایین اومدیم
آنه پشت میز نشسته بود...قیافش اول صب بامزه تر از همیشه بود!
آنه:"تف تو ذاتت لیز...چرا منو باید بیدار میکردی!؟"
ESTÁS LEYENDO
My Ciggarate(Lgbt)
Fanfic-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار ن...