احساس میکردم اشتهام بازتر شده!
انگار همه چیز قشنگتر و خوشمزه تر بود...نیکول با اون لباسش پشت میز نشسته بود...آروم غذا میخورد اما چشماش میخندید
زیرچشمی نگام میکرد و نگاهمون گره میخورد بعد مثل این احمقا زیر زیرکی میخندیدیم!راحت بودم...انگار از جنگ برگشته بودم و تازه داشتم طعم ارامش ابدی رو میچشیدم
اما صدایی توی ذهنم بود ک میگفت همیشه ای وجود نداره...نمیخاستم بهش توجهی کنم.
آنه:"جی...اسم واقعیت؟!"
و دوباره اون اسم فاکی:/
جی:"جین"
لیز:"فاک...!"
نیکول:"چی مامان؟!"
لیز:"شت...منظورم لعنت بود!!"
آنه:"هوی لیزو اذیت نکن!"
لیز:"ب هرحال...بهت نمیخوره!!"
نیکول:"باور کن هروقت میگن جین یاد جین ایر میوفتم!!فک کن...جی با موهای ناناز ک از پشت بسته...و عاشق ی مرد کوره...و تا اخر عمر با دوجین بچه در کنار این مرد زیبا زندگی میکنه...!"
کلا خوشش میاد منو حرص بده...
با قیافه "ب فاک میدمت!" نگاش میکردم!!قیافم انقد تخمی قرمز شده بود ک بچه ها بهم میخندیدن!!
و از اونور...آنه همیشه مدافع!
آنه:"جی منو اذیت نکنین ب ف...ب چیز میدمتونا:/!"
و باعث شد بدتر بشه:/
مرسی واقن!!جی:"شما مامان واقعی منین!!"
اینو وقتی گفتم ک آنه با خنده داشت بغلم میکرد
ب این فک کردم ک مامانم هیچوقت درکم نمی کرد:/
ب هر حال...لیز و آنه گرم و صمیمی بودن و فک میکردم میتونستم بهشون اعتماد کنم!آنه:"پسرممم قهوه میخوری؟!"
فاک.
جسیکا:"فک کنین بگه ن!"
روبی:"Cafein freak!"
آنه:"زودتر میگفتیین!"
سارا:"هرچی تاحالا قهوه تو خونه م داشتم همین تموم کرد!"
جیمز:"عب نداره خودم میگیرم برات!"
و سارا و جیمز دوباره رفتن تو حلق هم:/
لیز:"اهم اهم...!"
سارا:"اوه...اوپس!"
لیز:"شوخی کردم!راحت باشین"
آنه:"حوصلم:/"
لیز:"رقص؟!"
و آنه با فنجون قهوه اومد سمتم...تشکر کردم.
روبی:"مست کردن مجاز است؟!"
لیز:"معلومه!"
خب...همینو کم داشتیم...باید بگم ک بزرگترین دغدغه زندگیم سر و صدای زیاده.
از رقصم خوشم نمیاد!چون فقط بلدم تانگو برقصم و محض رضای فاک...کودوم آدم مستی تانگو میرقصه!؟
نیکول:"فکرشم نکنین من مست کنم...میرم بطریارو بیارم."
نیکول رفت و سریع با بطری های مشروب پیداش شد.
بچه ها بطریارو گرفتن.
آنه:"میخای بری بخابی؟؟؟"
نیکول:"نمیدونم...فقط الان حوصله رقص و مستی ندارم:/"
منم از فرصت استفاده کردم!
جی:"خب بچه ها...منم چن تا جزوه نیمه کاره دارم باید برم از نیکول بگیرم!!!"روبی بهم چشمک میزد ساراعم چشاشو برام چرخوند!
لیز:"شبتون خوش بچه ها."
جی:"شماعم خوش باشین."
برگشتم...دیدم نیکول نیست!
خب،اون زودتر از من رفته بود...میدونستم اتاقش کجاست...رفتم سمت اتاق و در زدمنیکول:"بفرمایید"
رفتم تو اتاق...قبل از اینکه نگاش کنم درو بستم و برگشتم.
دوباره ضربانم رو هزار رفته بود...مگه اون چی داره!؟
باز ازش میخاستم...تمامشو میخاستم...اومد جلوتر و روبروی من قرار گرفت.سرمو کج کردم ...لبخند شیطینت آمیزی زده بود!
خوشحال بود انگار ک خیلی وقته منتظر من مونده!روبروی صورتش درحالی ک نگام رو لبای پف کرده ش بود وایساده بودم...نمیبوسیدم!
غافلگیرش کردم...دستامو از بغل توی دستاش چفت کردم...انگشتاش داغ بود!اونم مث من؛با ریتم آهنگ خیالی شروع کرد ب رقصیدنصورتشو گذاشت روی شونه م...با هر تماسی ک باهام داشت انگار سلولای اون قسمت زنده میشدن
هیچ چیز ب اون قشنگی نبود...طوفان جاشو ب ارامش داده بود!،کاش لحظه ها تا ابد کش میومدن..
................................
صدای اهنگ مبهم بود
بچه ها هنوز داشتن میرقصیدن اما ما روی بوم خونه بودیم!
کاش ماه بودم،از اون بالا نگاهش میکردم!ستاره ها انگار روشن تر از همیشه شده بودن!
ب این فکر میکردم ک چقد دوسش دارم؟!و مغزم خداحافظی میکرد!قلبم اما محکمتر میکوبید.جی:"تو لیاقت تک تکشونو داری..."
ستاره هارو میگفتم.
نیکول:"چیا رو؟"
جی:"ستاره ها..."
نیکول:"بهم قول بده ک داستان خودمونو میسازیم!"
جی:"قول میدم...قول بده ک اینا تا ابد طول میکشه!"
نیکول:"قول میدم!"
جی:"تو ماه من میشی...منم هرشب باهات حرف میزنم."
نیکول:"تو کوهی... بهت تکیه میکنم!"
صبر کرد...احساس زندگی میکردم
نیکول:"هرچیزی پایانی داره...یگو کی از دوست داشتنم دست میکشی!؟"
جی:"وقتی کار شمردن ستاره ها تا دونه اخر تموم شد!"
شروع ب اهنگ خوندن کردم...چون اون صدامو دوست داشت!
You're so beautiful...But thats not why I love you!
I'm not sure you know that the reason I love you is you
Being youJust you...
KAMU SEDANG MEMBACA
My Ciggarate(Lgbt)
Fiksi Penggemar-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار ن...