د.ا.ن سوم شخص
جسیکا و روبی تو ماشین روبی رفته بودن...البته ن برای اینکه جایی برن!!
روبی:"خب اینم از فندکم...حاضری پرنسس؟!"
جسیکا:"عاره!"
باهم از ماشین پیاده شدن...
روبی:"خب...مکنه یکم واسه کلاسا دیر کنیم!ولی مجبوریم ک پیاده بریم"
جسیکا:"مهم نیست،رو...بزن بریم!"
روبی دست جسیکارو گرفت و باهم سمت بیرون کالج رفتن...جسیکا مثل بچه های دوسآله ای ک دست مامان باباشونو گرفتن با شوق کنار روبی راه میرفت!
از محوطه ک خارج شدن روبی شروع کرد داخل کوچه های باریک و دورافتاده رفتن...کوچه پس کوچه هارو رد میکرد و جسیکا با اینکه گیج بود سعی میکرد راهارو یادش بمونه...
روبی:"خب بیبی...رسیدیم!"
جسیکا میخاست بگه ک اینجا چیزی جز چن تا دیوار نمیبینه ک چشمش ب دیوار سمت چپش افتاد...
ی دیوار بزرگ با یه عالمه کلمه و دستخط های مختلف...جسیکا میتونست دست خط روبی رو روی دیوار تشخیص بده...اسم خودشو بین اون همه کلمه پیدا کرد...
Dear Jess...
مطمئن بود ک این تمام قضیه نبود!با چشماش دنبال کلمه های دیگه میگشت ک جمله شو کامل کنه اما کلمات درهم و برهم بودن و تو جهت های مختلف نوشته شده بودن
جسیکا:"اون خط توعه!"
روبی:"عاره جس...اینا چیزایین ک ما حس میکردیم"
جسیکا:"ما؟"
روبی:"من و جی...اینجا جایی بود ک وقتی جفتمون سردرگم میشدیم و حالمون بد بود میومدیم،جمله هارو بهم ریخته مینوشتیم!سعی میکردیم احساسمونو تو کلمه ها خلاصه کنیم...اونایی ک بدخطه خبر از روزای بد میده و اونایی ک خطش بهتره حال بهترو نشون میده...!"
جسیکا:"تو حالت خوب بوده!"
جسیکا دوباره ب اون دوتا کلمه اشاره کرد و ذوق کرد!
روبی:" واسه این حال خوب دلیلی جز بودن تو نیس!خب...بازم هست."
جسیکا میفهمید ک اون زیاد دوس نداره راجع ب احساساتش صحبت کنه و سریع موضوعو عوض میکرد...روبی و جی هردو تودار بودن اما تفاوتش این بود ک کلمه های روبی رو باید با تلاش بدست میاوردی اما جی حتی بوجود اومدن کلمه ها و گنجونده شدن اونا توی صداش رو مدیون عشقش میدید و باهاش حرف میزد.
روبی دوباره چند تا کوچه رو پیچید و تو ی جا وایساد...اونجا رو نقاشی کرده بودن...نقاشیای مبهم
صورت هیچکدوم از کرکتر ها مشخص نبود.
روبی:"اینم یکی دیگه...کدومش ماییم؟!"
KAMU SEDANG MEMBACA
My Ciggarate(Lgbt)
Fiksi Penggemar-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار ن...