15.Blue

1.4K 182 44
                                    

یه هفته بعد.



د.ا.ن نیکول

نیکول:"مگه من صب قهوه درست نکردم؟!"

جی:"میدونم درست کردی...تهشم دراوردم ولی واقن فک کردی اون حجم کافیه؟!گاااد تو ی هفته س هرروز همینو میگی!"

درواقع پرسش انکاری بود!جوابشو میدونستم...البته ک نبود!اون ی معتاد تمام عیار بود...
به عبارتی coffee freak!

خیلی نگذشت ک فهمیدم جسیکا و روبی نیومدن...پس منم و جی...!

تو کافه نشسته بودیم...همون کافه ای ک وقتی سرم گیج رفت منو اورد توش...همونجایی ک قلبم برا اولین بار جرقه زد!خب بعد از اون پیشنهادش واسه کافه و قهوه و تقریبا تو کل این 1 هفته ما اینجا بودیم.

جی میدونست ک من قهوه ترک میخورم...یه قهوه ترک و ی اسپرسو برای خودش سفارش داد

نیکول:"چرا اسپرسو؟!"

جی:"بدلیل 'چرا ترک؟!' "

نیکول:"چون خوبه طعمش...!"

جی:"معلومه ک اسپرسو بهتره:/"

اون چی گف؟!اسپرسو بهتره؟!

نیکول:"اصن اسپرسو رو میشه خورد؟!خو از بس ک تلخههه!"

جی:"عاخی تیتیش مامانی!"

نیکول:"خودتی!"

دیگه چیزی نگفتم تا اینکه جی سکوتو شکست

جی:"من چ رنگیم نیکول؟"

بدون اینکه فکر کنم گفتم:"آبی."

جی:"تو بنفشی!"

نیکول:"افتخار میکنم!"

جی:"شاید این طرز فکر ب اولین بحثمون راحب رنگ برمیگرده...!"

سوالی نگاش کردم تا ادامه بده

جی:"یادته گفتی مگه بهتر از بنفش داریم؟!و من گفتم آبی...خب!شاید ازون ب بعد مظهر بنفش و آبی شدیم برای هم."

سرتکون دادم...راست میگفت،شاید یکی از دلایلش این بود
اما دلیل اصلیش این نبود

نیکول:"درسته...اما همش این نیس.تو میتونی سرد باشی مثل یخ...تو میتونی منجمد باشی یا آبیو ب حرارت آتیش دربیاری...تو آبی ای...خود آبی!"

جی:"حق با توعه."

یادم نمیاد تاحالا راجب احساساتش صحبت کرده باشه...شدیدا میخام بدونم احساسش ب من چیه اما...
نمیتونم ازش بپرسم...اگه پسم بزنه چی؟

خر نباش نیکول...اون کاملا ضایع رفتار میکنه!

اوه...مثلا؟!

مثلا کدوم دوستی میگه تو خیلی خوشبویی و تو بغلت میخابه؟!

یه دلیل قانع کننده تر میخام

My Ciggarate(Lgbt)Onde histórias criam vida. Descubra agora