قسمت شانزدهم

2K 445 7
                                    

بکهیون گفت:

-جونمیون!

و دستشو توی هوا تکون داد که بهش بفهمونه دستش خالیه.

جونمیون چرخید و بلافاصله بکهیونو دید، یه ثانیه بعد توپو سمت بکهیون پرت کرد.

بکهیون توپو گرفت و بدون اینکه حتی یه بار بزنتش زمین، به سهون پاسش داد.

سهون به لطف قد بلندش راحت گرفتش، سریع انداختش توی تور و امتیاز راحت – دیگه – ای گرفت.

هر سه تاییشون باهم های فایو کردن، بکهیون سرشو سمت تابلوی امتیازا چرخوند و احمقانه به خودش نیشخند زد.

16 امتیاز از بی تی اس جلوتر بودن و این بدون شک بخاطر بکهیون بود.

نه تنها تا جایی که میتونست سخت تلاش کرد، بلکه بقیه رو هم با فریادای بلند و جوکای تصادفیش، تشویق کرد. با اینکه میدونست بعد از این بازی باید با چانیول و تیمش توی جَو متفاوتی رو به رو شه، سعی کرد نذاره فعلا هیچی جلوشو بگیره.

بکهیون درحالی که داشت توپو زمین میزد و به خودش میخندید و لبخند میزد، سعی کرد از دست جونگکوک جاخالی بده ولی به جاش، جونگکوک با آرنج زد توی سرش، محکم. دنیا دور سرش چرخید، توپو محکم گرفت و بخاطر شدت ضربه، افتاد روی زمین. با اینحال، برای همه به جز بکهیون، جوری بود که انگار بکهیون لیز خورده. جونگکوک حتی متوجه نشد که به بکهیون ضربه زده چون همش تلاش میکرد توپو بگیره.

سرشو گرفت و نالید، حس کرد درد مستقیما توی شقیقه ش پخش شد و یه جورایی خودشو توی مغز بکهیون فرو کرد. چشماشو محکم بست، سعی کرد نبض سرشو نادیده بگیره و یه جمله همش توی سرش تکرار میشد.

حالت خوبه، بازی هنوز تموم نشده.

چشماشو باز کرد، چند بار پلک زد و سعی کرد تیرگیایی که گوشه ی چشمش داشت میدیدو کنار بزنه. بالا رو نگاه کرد و بخاطر نور، چشماشو جمع کرد و صورت یکمی ناراحت ولی مصمم جونگکوکو دید.

قبل از اینکه جونگکوک بتونه توپو بگیره، بکهیون توپو از لای پاهاش واسه شیومین انداخت و وقتی فهمید دیگه نمیتونن ازش بگیرنش، نفسشو بیرون داد.

پاشو، وقتی روی زمین افتاده باشی نمیتونی کاری کنی.

به زور خودشو سر پا کرد، تلو تلو خورد، دستاشو دراز کرد تا یه چیزیو بگیره و بازوی یه نفرو پیدا کرد.

-بکهیون؟

صدای جونمیونو شنید و با اینکه میدونست جونمیون دقیقا کنارشه، جوری به نظر میرسید که انگار چندین متر باهاش فاصله داره.

-بکهیون.

صدای جونمیون آرومتر میشد، بکهیون دوباره پلک زد و سعی کرد نذاره هر چی که هست، اونو ببلعه. ذهنش مه آلود و مبهم بود، اصلا نمیتونست چیزی که جونمیون میگه رو بفهمه.

Take a ChanceWhere stories live. Discover now