اونروز بکهیون اصلا چانیولو ندید، حتی نگاهشم بهش نیوفتاد.
قبل از زنگ دوم، سهونو دید و با انگشت زد روی شونه ش. پرسید:
-هی... سهون، چانیول کجاست؟
نگاه توی چشمای سهون واسه یه ثانیه عوض شد و بعدش جواب داد:
-نمیدونم. اول کلاس غیبش زد. کنار کمدش دیدمش، گوشیش زنگ خورد و بعدش دوید رفت.
بکهیون سرشو تکون داد، حس میکرد یه چیزی شده.
-که اینطور...
سهون به طور دراماتیکی آه کشید، زیر لب چیزی زمزمه کرد، چرخید و توی کمدش دنبال یه چیزی گشت.
بکهیون که جَوِ عصبانی اطراف سهونو حس کرده بود، با احتیاط پرسید:
-میدونی... کجا رفت؟
سهون به سادگی آه کشید – دوباره – چرخید و در کمدشو محکم کوبید:
-اگه میدونستم، الان پیشش بودم.
بکهیون اخم کرد، سرشو تکون داد و قبل از اینکه بره سمت کلاس دومش، عذرخواهی کرد. از کنار جونمیون که داشت به کسی زنگ میزد و نگران به نظر میرسید، رد شد، سلام کرد و به راهش ادامه داد.
نمیتونست واسه پریشون بودنش کاری کنه، انگار قلبش داشت بهش میگفت قطعا یه چیزی شده. میدونست که نباید همچین حسی داشته باشه، چون اگه به نگران بودن ادامه میداد، چه اتفاقی واسه بازیِ عصر میوفتاد؟
چرخید و وقتی یه نفرو دید که داره توی بغل یکی دیگه گریه میکنه، متوقف شد. میخواست به راه رفتن ادامه بده که یه صحنه یادش اومد و چیزی که فراموش کرده بودو یادآوری کرد.
اونروز، وقتی که چانیول و جونمیونو توی کلاس پیدا کرده بود، واقعا درمورد چی داشتن حرف میزدن؟
چون اگه چانیول از همون اولشم با دارا نبود، چطوری تونست بهش خیانت کنه؟ این به این معنی نیست که اون درمورد اینکه اینکارو با یه نفر دیگه کرده، دروغ گفته؟
احتمالات توی ذهنش شکل گرفتن و وقتی تمام افکارش به هم پیچیدن، دلش خواست داد بزنه.
پس واقعا یه چیزِ جدی اتفاق افتاده بود؟
چیزی که واقعا باعث میشه اونجوری گریه کنه؟
مهم نبود چقدر دروغ گفته بود، نمیتونست انکار کنه که دیدن چانیول توی اون وضعیت، از لحاظ فیزیکی و احساسی بهش صدمه میزنه. حالا که یادش اومده بود اون اتفاق افتاده، به یاد اورد که اکثر مواقع بعد از تمرین بسکتبال، چانیول سوار یه اتوبوس دیگه میشد، نه اونی که معمولا سوارش میشد و میرفت خونه. ولی بکهیون هیچوقت نفهمید کجا میره.
چی میشه اگه یه اتفاق واقعا جدی در حال رخ دادن باشه؟
لب پایینشو گاز گرفت، چون میدونست نباید انقدر نگران کسی باشه که بیخیالش شده، اونم کسی که یه عوضی به تمام معنا بود...
YOU ARE READING
Take a Chance
Romance• Persian Translation 🔥 فیک ترجمه ای توسط چانبک وورلد 📎 Telegram Link: @chanbaekworld ✨ نویسنده : ParkBacon 📎 Wattpad Link: https://www.wattpad.com/story/64304564-take-a-chance مترجم : OhMinA خلاصه: چانيول كاپيتان تيم بسكتبال دبيرستان پيوجونه. ...