بکهیون گیج از بحثی که تا چند لحظه ی پیش با فریاد پیش میبرد با شنیدن صدای آروم الیویا پر از سوال به چانیول و ییشینگ که به نظر میرسید میدونن لوهان کیه نگاه کرد.
رنگ چانیول به محض شنیدن اسم لوهان از زبون الیویا روبروی بکهیون ... به معنای واقعی کلمه پرید!
ناخودآگاه یه قدم به سمت در رفت که بکهیون دستشو به ساعدش گرفت: وایسا!
دست بکهیون چانیول رو از هجوم خاطرات بیرون کشید. نگاهش رو اول به دست بک و بعد به صورتش داد: بله؟
_ما هنوز به نتیجه نرسیدیم!
چانیول دستش رو روی دست بک گذاشت، چند لحظه ای مکث کرد و بعد از آستینش جدا کرد: برمیگردم میرسیم. همینجا بمونید.و بعد با قدم های بلندتر و سریعتری به سمت در رفت و از اتاق خارج شد.
الیویا که به چهارچوب در تکیه داده بود و دستهاش رو توی سینه ش جمع کرده بود با دیدن نگاه گیج و پر از سوال بکهیون بعد از چند لحظه مکث زمزمه کرد:
_دوستش داری؟ابروهای بکهیون بالا رفت، چشمهای ییشینگ بابت لحن خنثی الیویا گرد شد. بک با مکث جواب داد: فکر کنم ... خیلی زیاد!
الیویا چند لحظه ای به چهره ی بکهیون خیره موند، تکیه ش رو از چهارچوب گرفت و قبل از اینکه از اتاق بیرون بره گفت: پس پیشنهاد میکنم نذاری تنها بره پایین.
دهن ییشینگ با جمله ی مادرش تماما باز شد و بکهیون سوالی بهش خیره موند: اینی که اومده رو میشناسی؟
ییشینگ اخم کرد: یکی از دکترای بیمارستان که گفت دوست قدیمی بابا بوده و گفت که میاد به دد سر بزنه!
بکهیون لب پایینش رو بین دندوناش گرفت: منظور مامانت چی بود؟
ییشینگ که عمیقا توی فکر بود زمزمه کرد: لوهان... لوهاان... لو.. لو آره لو.
با به یاد آوردن چیزی بازوی بکهیونو محکم گرفت و به سمت در برد: هیونگ هیونگ من خیلی خنگم هیونگ چرا زودتر یادم نیومد! آره لعنتی خودشه هم کره ای بلده هم چینی هم تا بابارو دید شناخت هم اسمش لوهانه و لوووو... راحت میشه لو صداش کرد!
بکهیون که دنبال ییشینگ کشیده میشد با بهت پرسید: خب کیه اصلا؟
ییشینگ بالای پله های چند لحظه ای مکث کرد و قبل از اینکه نفس بگیره و اولین قدم رو برداره زمزمه کرد: عشق اول بابام.
بکهیون ولی بازوی ییشینگ رو که سعی میکرد با قدم های کندش از پله ها پایین بره گرفت: خب که چی؟ این اتفاق مال قبل از تولد تو باید باشه! پدرت بچه نیست که...
ییشینگ نذاشت بکهیون جمله ش رو کامل کنه: نمیدونم چرا بعد اینکه یه مدت دوست پسرش بودی بازم میگی پدرت که بچه نیست! دد از منم بچه تره!
BẠN ĐANG ĐỌC
📚Teach Me If You Can🍕
Fanfiction[فصل اول کامل شده] [توقف موقت فصل دوم] FICTION : Teach me if you can😌 COUPLE :چانبک 🔥 GENRE : کمدی ، فلاف ، اسمات AUTHOR : #صفید #on_going NC+18🔞 📚 STORY IS ABOUT : بیون بکهیون معلم غیر رسمی سفارت مامور میشه تا کمک کنه پسر یکی از اشرافزاد...