پوک محکم دیگه ای به سیگار زد و از پنجره دولا شد و دود رو از ریه هاش خالی کرد.
احساس خلسه ای که با این سیگار جدید تجربه میکرد باعث میشد بدنش خنک بشه و عرق سرد لذت بخشی رو روی گردنش حس کنه.
با باز شدن در اتاق چشمهاش به بزرگترین سایز خودش رسید، سیگار رو همونطور پرت کرد تو باغچه ی پایین پنجره ش و برگشت تا ببینه کی وارد اتاق شده که با دیدن چشمهای پدرش تصمیم گرفت برگرده و خودش رو از پنجره پرت کنه بیرون.
ولی چانیول با چند قدم بلند خودشو بهش رسوند و یقه شو گرفت: چه غلطی میکنی؟
ییشینگ برگشت و روی زانو افتاد: غلط کردم.
چانیول دوباره و اینبار از جلو یقه شو گرفت و بلندش کرد، صورتشو به دهن ییشینگ نزدیک کرد و نفس عمیقی کشید.بعد با خونسردی عقب رفت و پرسید: چرا؟
ییشینگ دوباره زانو زد و دو دستش رو به هم چسبوند و تند گفت: ببخشید.
چانیول دوباره یقه ش رو گرفت و از روی زمین بلندش کرد: چی بهت گفته بودم؟ییشینگ با چشمهای بسته تند تند تکرار کرد: هر غلطی کردی کردی فقط سیگار نکش.
چانیول یقه ی ییشینگ رو محکمتر کشید: و تو الان داشتی چیکار میکردی؟
ییشینگ همونطور که سعی میکرد صورتش رو از چانیول دور کنه گفت: دد یقمو ول کن.
_جوابمو ندادی.
ییشینگ دستش رو روی دست چانیول گذاشت: گفتم یقمو ول کن.
چانیول با چشمهای گرد از گستاخی ییشینگ یقه ش رو ول کرد و ازش فاصله گرفت: چت شده ییشینگ؟
ییشینگ کلافه تر از چیزی بود که مثل همیشه با این شیطنتی که کرده و پدرش مچش رو گرفته برخورد کنه. با اخم عقب کشید: خیلی خب... دیدی که داشتم سیگار میکشیدم. من یه مرد بالغم و تصمیم گرفتم سیگار بکشم پس متوجه دلیلت برای گرفتن یقم نمیشم.
چانیول واقعا عصبی بود و از طرفی نگران وضعیت پسرش شد، نه فقط به خاطر این که سیگار میکشید، به این دلیل که نمیدونست چرا داره سیگار میکشه:
_به چه دلیل کوفتی ای سیگار میکشی؟
ییشینگ فقط شونه هاش رو بالا انداخت:
_همینطوری خب.
چانیول هر لحظه عصبانی تر میشد و ییشینگ گستاخی در برابر پدرش هر لحظه راحت تر ، با بهت غرید:
_یعنی چی همینطوری خب؟
ییشینگ دستی به موهای قرمز رنگ خودش کشید و متقابلا غرید: نمیدونم چرا به اینکه شاید منم دغدغه هایی توی زندگیم داشته باشم فکر نمیکنی دد. درسته همیشه نیشم بازه و مسخره بازی درمیارم ولی خیلی چیزام رو مخمن که باید یه جوری از دست فکر کردن بهشون خلاص شم و خب آره... سیگار کشیدن حواسمو پرت میکنه!
YOU ARE READING
📚Teach Me If You Can🍕
Fanfiction[فصل اول کامل شده] [توقف موقت فصل دوم] FICTION : Teach me if you can😌 COUPLE :چانبک 🔥 GENRE : کمدی ، فلاف ، اسمات AUTHOR : #صفید #on_going NC+18🔞 📚 STORY IS ABOUT : بیون بکهیون معلم غیر رسمی سفارت مامور میشه تا کمک کنه پسر یکی از اشرافزاد...