-هیونگ نظرت چیه از سهون هیونگ طلاق بگیری؟ هرجور حساب میکنم من شوهر بهتری ام ؟
ییشینگ همونطور که دست به سینه و شونه به شونه ی جونمیون توی اتاق وی آی پی بار نشسته بود و به مسخره بازی های سهون با بک نگاه میکرد گفت. جونمیون ولی با لذت به سهون نگاه میکرد و با ریتم آهنگ سرش رو تکون میداد.
ییشینگ سرش رو با تاسف تکون داد و از اتاق بیرون رفت، از بین جمعیت توی راهرو که بلا استثنا همشون تو حلق هم بودن و همدیگر رو میبوسیدن رد شد و از پله ها پایین رفت. وارد استیج رقص شد و حواسش بود با نگاهش و لبخندهای یه وریش دل هر دختری که چشمش بهش میفتاد رو ببره.
بالاخره یه دختر تنها پیدا کرد و همونطور که با ریتم بدنش رو تکون میداد جلوش وایساد، دختر به سمتش برگشت و بدون تعارف شروع به رقصیدن کرد.
ییشینگ با نیشخند خودش رو بهش نزدیکتر کردو بعد از چند ثانیه دستش رو روی کمرش گذاشت. دختر هم با فشاری که به پهلوهاش وارد شد برگشت و همونطور که به باسنش حرکت میداد خودش رو به سینه ی ییشینگ چسبوند.
همونطور که کمرش رو تکون میداد گردنش رو جلو برد تا توی گوش دختر بپرسه"اسمت چیه؟!"
دختر بدون اینکه برگرده گردنش رو خم کرد و تقریبا داد زد"رزا" تا صداش به ییشینگ برسه.
ییشینگ نیشخند زد و دست آزادش رو جلو برد تا به شکم دختر چنگ بزنه که دستی روی شونه هاش متوقفش کرد.
با دیدن پدرش که با اون کت لی و پیراهن سورمه ای ولی دکمه هایی که تا وسط سینه ش باز بود بی نهایت جذاب شده بود، برگاش ریخت!
رزا با توقف ییشینگ برگشت، چانیول برای اینکه صداش به گوش هردوشون برسه بلند گفت: با دوستت خداحافظی کن شینگ، وقت خوابته باید بریم.
ییشینگ با چشمهای گرد به پدرش گفت: چی چی وقت خوابمه. من تازه اومدم برقصم.
چانیول ولی انگشتهاش رو بین انگشتهای ییشینگ قفل کرد و رو به رزا گفت: ببخشید بیبی باید ییشینگو ببرم بگرد دنبال یه پسر دیگه.
ییشینگ دستش رو از بین انگشتهای چانیول بیرون کشید، رزا با لبخندی که خیلی پررنگ تر شده بود به چانیول خیره بود.
چانیول با نیشخند تو گوش ییشینگ بلند داد زد: تو پارکینگ منتظرتیم.
و ییشینگ رو تنها گذاشت، ییشینگ برگشت سمت دختر، رزا سریع گفت: هیونگت خیلی جذابه اوپا.
ییشینگ دستش به پشت گردنش کشید: هیونگم نیست بابامه!
چشمهای دختر گرد شد: اوه... مامان داری؟ یه مامان دیگه نمیخوای؟
ییشینگ از گوشه نگاه پوکری به دختر انداخت: مامان ندارم ولی یه بابا دیگه دارم. باید برم. خوش گذشت.
KAMU SEDANG MEMBACA
📚Teach Me If You Can🍕
Fiksi Penggemar[فصل اول کامل شده] [توقف موقت فصل دوم] FICTION : Teach me if you can😌 COUPLE :چانبک 🔥 GENRE : کمدی ، فلاف ، اسمات AUTHOR : #صفید #on_going NC+18🔞 📚 STORY IS ABOUT : بیون بکهیون معلم غیر رسمی سفارت مامور میشه تا کمک کنه پسر یکی از اشرافزاد...