۹.من خار داشتم!؟

6.5K 1.3K 863
                                    

نفس نفس میزد ، دستاش رو پهلوهای بکهیون بود و بی وقفه زیر تیشرتش رو چنگ میزد: یادته سری قبل چی گفتی؟

بکهیون گردنشو بالا داده بود و دهنش نیمه باز بود و تند تند نفس میکشید ، مستقیم توی چشمهاش نگاه کرد و با هوس برانگیز ترین صدای ممکن لب زد: چی گفتم؟

چان نیشخند زد و جلو اومد ، لبهاشو به لبهای بکهیون کشید ولی نبوسید:

_گفتی اونی که تو تخت دستور میده من نیستم.

بکهیون زیرش وول وول میزد ، نفساش صدا دار شده بود و با حرکات موجی بدنش خودشو بیشتر به تمام تن چانیول میکشد :خب؟

نیشخند چان پررنگ تر شد و قبل از اینکه لبهاشو روی گردن بکهیون بذاره و شروع به مکیدن کنه زمزمه کرد: میخوام بهت نشون بدم کی دستور میده.

بکهیون ناله ی ناخودآگاهی کرد و حرکات موجی بدنشو شدت داد ، دستشو بین موهای چانیول فرو برده بود و کف سرش رو چنگ میزد و بیشتر به گردنش فشار میداد لباشو به گوشهای چانیول رسوند و زمزمه کرد: نشونم بده ... چانیول.

چانیول لبهاشو از گردن بکهیون جدا کرد و به چشمهای مطمئنش خیره شد . این چشمهارو بیشتر دوست داشت. جلو رفت و بوسه ی کوتاهی از لبهای بکهیون گرفت ، همونطور که به چشمهای هم خیره بودن پرسید: پشیمون نشی!

بکهیون نیشخند زد و دستشو به کمربند چانیول گرفت : نمیشم.

و سعی کرد کمربندش رو با عجله باز کنه ، چانیول به حرکات فرز دست بکهیون نیشخند زد و دستشو به کمرشلوار راحتی بکهیون با ابرهای آبی و صورتی گرفت و تو یه حرکت شرت و شلوارش رو باهم بیرون کشید ، بکهیون با دستهای لرزون سعی میکرد کمک چانیول دکمه هاشو باز کنه.

چانیول خودش پاهای بکهیونو باز کرد و دوباره لبهاشو به لبهای بکهیون رسوند ، صدای بوسه شون فضای اتاقو پر کرده بود.
چانیول حرکات موجی به کمرش میداد و باعث میشد پایین تنه هاشون بیشتر به هم کشیده بشه.

دونه دونه ناله های هوس برانگیز بکهیون توی دهن چانیول و بین بوسه هاشون محو میشد.
چانیول خودشو پایین کشید و زمزمه کرد: لوب نداریم.

بکهیون خودشو حرکتی داد و به چانیول کشید: لوب نمیخواد.
چان نگاهشو به چشمهای سرخ شده ی بکهیون داد و پرسید:مطمئنی؟

بک سرشو بالا پایین کرد و چان دستشو با اب دهنش خیس کرد و پاهای بکهیون رو بازتر کرد که صدای نفر سوم نگاه هرجفتشونو به سمت راست تخت کشوند.

ییشینگ کنار تخت وایساده بود و یه کاندوم توی دستش بود و داشت کنار صورتش تکونش میداد: کاندوم داشت یادتون میرفت.

چانیول نگاهشو از چشمهای ییشینگ گرفت و به بدن برهنه ی بکهیون داد که داشت تایید می کرد: آره عزیزم ، اینطوری خطر حاملگیت و پوشیدن لباس گل گلی هم تهدیدمون نمیکنه.

📚Teach Me If You Can🍕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora