فصل دوم
صدای آهنگ ضعیفی از گوشه ی سالن شنیده میشد، دستگاه بخور خشکی هوارو میگرفت و چند متر این طرف تر مرد جوان نیمه برهنه ای حرکات موزونی به بدنش میداد و سعی میکرد کریوگرافی خاصی رو بدون اینکه بالانسش رو از دست بده، به یاد بیاره.
چند ضربه ی کوتاه به در باعث شد دست از رقصیدن برداره و روی زمین بشینه. کمی دولا شد تا بتونه حوله ی کوچیک مشکیش رو برداره و بلند جواب داد: بله؟
در باز شد و دختر قد بلندی وارد سالن تمام آیینه شد و همونطور که داخل میشد گفت: ساعت دو و چهل و پنج دقیقه س. خواستم یادآوری کنم ساعت چهار قرار رسمی دارین و تو نبود پدرتون باید باشین به هرحال...
ییشینگ با دیدن گبریلا خودش رو روی زمین عقب کشید و حوله ی کوچیک رو روی سینه ش گرفت : تو حیا اینا نداری؟
گبریلا سرشو به دو طرف تکون داد: سعی نکن بندازیم بیرون، پاشو برو لباساتو عوض کن.
ییشینگ به در اشاره کرد: برو بیرون لختم.گبریلا بدون اینکه مسیر نگاهش رو عوض کنه زمزمه کرد: آقای پارک.
ییشینگ با ابروهای بالا رفته پرسید: ها؟
_نذارید یادآوری کنم اونروز که با دوست دخترتون قرار داشتین کی سینتونو وکس کرد.ییشینگ که با اون حوله ی مشکی و کوچیک گارد بانمکی بابت برهنه بودن گرفته بود ، حوله رو از روی سینه ی تقریبا خیس از عرقش برداشت و سمتی پرت کرد: محض رضای خدا صد سال ازش میگذره.
بلند شد و بی توجه به گبریلا که نیشخند زنان گفت" و خیلی چیزای دیگه ..." به سمت دستگاه موسیقی رفت، قطعش کرد و تیشرت یقه گشادش رو برداشت و پوشید: الان میرم دوش میگیرم.
_نمیتونم تنهاتون بذارم.
ییشینگ با بهت برگشت: حتما تو حمومم میخوای بیای؟گبریلا هردو ابروش رو بالا داد و سعی کرد جلوی خنده ش رو بگیره. با صدای آرومتری گفت: همون یه بار برای همه ی عمرم بس بود.
ییشینگ بهت زده و عصبانی ولی بانمک حوله ش رو زمین کوبید:
_چرا به جای اینکه تورو صد سال تحمل کنم فقط خودمو ندادم یه خرس بخوره...و با قدم های عصبی و محکم از کنارش رد شد و به سمت حموم سالن تمرین رفت.
واقعا نمیدونست چرا گبریلا پاشو از زندگیش بیرون نمیکشه، باور نمیکرد خدمتکار جوونی که یه زمانی موهاشو میکشید الان کارشناس نمیدونم چی چیه کمپانیشون شده و قراره تا ابدم بیخ ریشش بمونه چون باباش خواسته!!
کاش حداقل میتونست اون شبهای "کارمند ویت بنفیتس" رو از حافظه ی اون دختر پاک کنه.
زیر دوش که رفت با یادآوری اینکه یه روز گبریلا سینه هاشو برای دیتش وکس کرده بود لبخند زد و دستش رو به سینه ش کشید.
ESTÁS LEYENDO
📚Teach Me If You Can🍕
Fanfic[فصل اول کامل شده] [توقف موقت فصل دوم] FICTION : Teach me if you can😌 COUPLE :چانبک 🔥 GENRE : کمدی ، فلاف ، اسمات AUTHOR : #صفید #on_going NC+18🔞 📚 STORY IS ABOUT : بیون بکهیون معلم غیر رسمی سفارت مامور میشه تا کمک کنه پسر یکی از اشرافزاد...