۲۲.بچه گوسفند

5.2K 1.1K 495
                                    

_یه قِر دیگه!

چانیول دستش رو محکم دو طرف میز گرفته بود و با جدیت غرید: گفتم نه!

ییشینگ دو دستش رو به هم چسبوند و سعی کرد گوگولی ترین ماسکشو پیدا کنه تا روی صورتش بزنه.

_فقط یه قر.

چانیول فشار انگشتهاش رو بیشتر کرد و غرید: تو بگو نصف یه قر!!

ییشینگ سرشو روی میز گذاشت و ادای گریه درآورد، بلافاصله با چشمای قرمز شده ی مظلومی به چانیول خیره شد: توروخدا!

بکهیون که وسطشون نشسته بود دستش رو به پیشونیش کشید: بس کنید توروخدا. چانیول بذار بچه قرشو بده.

چانیول نگاه گوشه چشمی ای به بکهیون انداخت و غرید: فقط یه قر.

و دستهاش رو از روی میز برداشت. ییشینگ با فهمیدن اینکه دیگه فشار دست پدرش از چرخیدن سطح سیارِ میز جلوگیری نمیکنه دستش رو روی میز گذاشت و با بیشتری قدرتی که داشت طبقه ی دوم و چرخانش رو چرخوند و باعث شد چند دور بچرخه و ظرف گوشتی که جلوش بود جلوی باباش قرار بگیره.

بلافاصله با فهمیدن اینکه ظرف گوشت انقدر ازش دور شده با چشمهای ترسیده به پدرش خیره شد: دد یه نیم قر دیگه!

چانیول متاسف از رفتارهای احمقانه ی پسر بیست و سه سالش سرش رو به دو طرف تکون داد و با عصبانیت ظرف گوشت رو برداشت و روبروی ییشینگ گذاشت.

_فقط بذار غذامونو بخوریم.

و رو به بکهیون که بی توجه به بحثشون توی گوشیش چیزی رو میخوند گفت: میشه سرتو از تو گوشیت دراری؟

بکهیون نگاهش رو با چشمهای گرد از گوشی گرفت و به چانیول داد: الان به من گیر دادی؟

چانیول نگاهش رو بین چشمهای بهت زده ی بکهیون و پوزخند احمقانه ی ییشینگ چرخوند و زمزمه وار پرسید: محض رضای خدا شما دوتا چتون شده؟

ییشینگ چنگالش رو محکم توی ظرف گوشت فرو کرد و شونه بالا انداخت و چانیول خطاب به نگاه همچنان خیره بک زمزمه کرد:

_نه عزیزم فقط نمیخواستم غذات سرد شه.

بکهیون گوشیش رو کنار بشقابش گذاشت و به ییشینگ که تند تند غذا میخورد نگاه کرد:

_مسابقه س؟ آرومتر بخور.

ییشینگ نگاهش رو بالا آورد و سریع گفت: شما نبودین هیچی از گلوم پایین نمیرفت اصلا.

و سعی کرد به حافظه ش فشار بیاره ببینه از تمام اون رستوران های سلف سرویسی که یقه ی گبریلا رو میکشید و با خودش میبرد و برای خودش یه ضیافت درست میکرد چیزی توی اینستاش استوری کرده یا نه.

بکهیون سرش رو به نشونه ی "آره تو راست میگی تکون داد" و مشغول غذاش شد.

چانیول همونطور که برای خودش غذا برمیداشت پرسید: شماره ی پسر آقای کیم رو برای چی میخوای؟

📚Teach Me If You Can🍕Where stories live. Discover now