_چانیول ازت متنفرم.
چانیول که داشت چیزی رو از توی کیف داروها و وسایل بهداشتی بیرون میکشید با ابروهای بالا رفته به سمت بک برگشت: بیبی همین الان گفتی از ذوق خواستگاریم ممکنه غش کنی!بکهیون یکی از کوسن های کوچیک تخت رو برداشت و سمت چانیول پرت کرد: دهنم بو گه میداد.
چانیول با فهمیدن چیزی که بک ازش شاکیه خندید و برگشت سمت چمدون: نمیداد.بکهیون دوباره توی دست خودش ها کرد و بو کشید، هرطور بهش نگاه میکرد مطمئن بود دهنش بو گند میده.
پشت چشمی نازک کرد و به سمت دستشویی رفت: صبحونه آماده میکنی؟
چانیول فقط سرشو تکون داد، بکهیون برگشت: چانیول به جای وعده سر خرمنه خواستگاری دادن یه صبحونه بهمون بده.چانیول برگشت سمتش: گفتم آماده میکنم عزیزم.
بکهیون دوباره برگشت سمت دستشویی: من که چیزی نشنیدم.چانیول بی توجه به بکهیون که روی سینک به سمت آیینه خم شده بود و سعی میکرد جوشی که کنار چشمش بود رو بترکونه برای آماده کردن صبحونه از اتاق بیرون رفت.
قدم های بلند و سرخوشش رو روی پله ها برمیداشت و به برنامه هایی که برای روزشون چیده بود فکر میکرد، صبح برای حرف زدن با ییشینگ به خونه زنگ زده بود و خانوم شین گفته بود ییشینگ تمام وقتش رو با سهون گذرونده.
همونطور که زیر لب آهنگ قدیمی ای رو زمزمه میکرد به سمت آشپزخونه رفت که با دیدن کسی که تو آشپزخونه پشت بهش در سکوت با آرومترین حرکات ممکن چیزی رو برش میداد متوقف شد.
چیزی که میدید رو باورش نمیشد، با چشمهای گرد جلو رفت که ییشینگ با احساس قدم هاش سمتش برگشت: بیدار شدین؟
چانیول چیزی نگفت، فقط سرعت قدم هاش رو کم کرد تا چیزی که دیده رو پردازش کنه و عکس العمل درست نشونه بده.بکهیون که پشت سر چانیول از اتاق بیرون زده بود با مکث چانیول به قدم هاش سرعت داد تا ببینه چی دیده که با ییشینگ توی آشپزخونه مواجه شد، ییشینگ با لبخند گشاد و صدای هیجان زده ای گفت:
_براتون صبحونه گرفتم قوت بگیرین.
و وقتی عکس العملی از پدرهاش ندید باسرخوشی پرسید: هیونگ تو خوبی؟ نمیدونم امروز کار میکنه یا نه ولی یه هدیه هم واسه تو گرفتم اونجاست.
بکهیون همونطور که هنوز دهن نیمه بازش رو نبسته بود بسته ی سفید رو که ییشینگ بهش اشاره میکرد برداشت و پلاستیک دورش رو باز کرد و با دیدن چیزی که بینش بود بهت زده به ییشینگ نگاه کرد"بیبی چک؟!"ییشینگ با نیش باز سرش رو بالا پایین کرد: ترجیح میدم جوابش مثبت باشه!
و وقتی قیافه ی پوکر پدر و هیونگش رو دید سریع گفت: حداقل بیاید ادا دراریم که ممکنه مثبت باشه!_تو اینجا چه غلطی میکنی؟
ییشینگ شونه بالا انداخت: همون کاری که شما میکنید.
DU LIEST GERADE
📚Teach Me If You Can🍕
Fanfiction[فصل اول کامل شده] [توقف موقت فصل دوم] FICTION : Teach me if you can😌 COUPLE :چانبک 🔥 GENRE : کمدی ، فلاف ، اسمات AUTHOR : #صفید #on_going NC+18🔞 📚 STORY IS ABOUT : بیون بکهیون معلم غیر رسمی سفارت مامور میشه تا کمک کنه پسر یکی از اشرافزاد...