شب رو به تنهایی تو اتاق سر کردم، خوب میدونه که من از تاریکی بدم میاد و تنهایی نمیتونم راحت بخوابم، با اینحال تنهام گذاشت
صبح زود صداش اومد که داشت با نارا بحث میکرد
نارا: جونگین لجبازی نکن
_ اگر اتفاق بدی برای من می افتاد باز هم از اون طرفداری میکردی؟!
نارا: تو باید درکش کنی، نباید که چیزی رو بهش تحمیل کنی!
_ اون بیشتر از سه هفته ست که نمیذاره من بهش دست بزنم! فقط بهونه میاره
نارا: این حرفو نزن
_ من کار های زیادی دارم، حرف من همونه، تا اطلاع ثانوی شارون تو خونه میمونه
نارا: اما
متوجه شدم که حرف نارا ناتموم موند و صدای بلند در ورودی شنیده شد، واقعا گیج شدم، نمیدونم باید چیکار کنم، از طرفی نمیخوام رابطه ام باهاش سرد بشه و باید حقیقت رو بهش بگم، از طرفی هم نمیخوام الکی امیدوارش کنم، ممکنه حامله نباشم!
سر جام نشستم، نگاهم به در بود که نارا اومد تو
نارا: باهاش حرف زدم ...
- شنیدم
نارا: چقدرشو؟!
- همشو
نارا: ناراحت نباش، چند روز بگذره یادش میره، من اونو میشناسم
- اما منم تو این مدت خوب شناختمش، دارم فکر میکنم تو انتخاب اشتباه کردم
نارا: این حرفو نزن، تو از شرایطش خبر نداری
- اون حتی نمیذاره چیزی براش توضیح بدی وقتی عصبانیه، اروم و از خود گذشته بود ولی الان می فهمم اینطور نیست، کاملا برعکس
نارا: اینم قبول کن تو کار وحشتناکی کردی! ممکنه بدنش آسیب بدی ببینه
- اگر بچه من از بین میرفت خوب بود؟!
نارا: باید بهش توضیح میدادی
- مطمئن نبودم، وگرنه بهش میگفتم، چون میدونم خیلی مشتاق
نارا: پس نباید دیگه ازش دلگیر باشی، تو باید همه چیزو به همسرت بگی، این از وظایفته
- از وظایف من امید الکی دادن نیست، من میخواستم شوق و ذوق واقعی رو تو چشماش ببینم
نارا: حالا که نتونستی طبق برنامه ات پیش بری
- چیکار کنیم؟! اونکه گفته نمیتونم برم بیرون
نارا: فکرشو کرده بودم، با سولنان میبریمت
- اما اگر بفهمه؟!
نارا: حواسم هست کسی چیزی نگه، تا عصر هم که نمیاد، کار ما هم نهایتا ۲ ساعت طول بکشه، حالا هم پاشو کاراتو انجام بده، تا برات صبحانه بیارم، باید حواسم به خورد و خوراکت باشه تا این پسره احمق سر عقل میاد
YOU ARE READING
Forgotten love
Fanfiction❇️شخصیت ها: کای، چان، جیسو(شارون)، کریس، کیونگ ❇️ژانر: رمنس، معمایی، اسمات جونگین رئیس کمپانی لونار مون در پی اتفاقاتی با خواهر مامور ارشد NNS ازدواج میکنه، با خواهر کسی که در پی پیدا کردن مدرک کار های غیر قانونی علیه خودشه... و چی میشه زمانی که بخا...