❇️Part 2❇️

257 22 7
                                    

چند روز از اومدنشون به خونه گذشت
خبری ازش نبود، فکر کنم بیخیالم شده.
کریس امروز میرسه، دل تو دلم نیست، فقط منتظرم برسه تا بزنمش، چون خلاف قولش که زود برگرده عمل کرد.

با کیونگسو قرار گذاشتیم که بعد از اتمام آخرین کلاس دانشگاه پایان نامه رو تحویل بدیم.
استاد یجوری بهش نگاه میکرد انگار از اول تا آخر اشتباهه
٬ آفرین بهتون، فکرش هم نمی کردم چنین چیزی بنویسید
& جدی میگید استاد؟ در نظر ما ساده بود، فکر می کردیم قبول نکنید
٬من فقط چند صفحه اش رو خوندم و تا اینجاش راضیم، تا چند روز دیگه بهتون خبر میدم، میتونید برید به کاراتون برسید
&- ممنون استاد

از دانشگاه خارج شدم، وقتی منتظر بودم تا سولار برسه یه ماشین جلو پام ترمز کرد
کسی که از ماشین پیاده شد جونگین بود، باورم نمیشه اون، الان اینجا ۰_۰
_منتظر کسی بودید خانم لی؟
- ااا بلهه! عجیبه شما اینجا...؟
_ میدونم تعجب کردید ولی خب منم باید کارمو شروع کنم؟
- مگه شما اینجا کار میکنید!؟
_ اشتباه متوجه شدید کار من شمایید
- چیییی!!
_ بالاخره باید شروع کنم نظر شما رو درباره خودم عوض کنم
- درسته ولی آخه الان؟! اونم اینجا
_ اینجا که نه، اومدم دنبالتون که بریم بیرون
- اما من باید جایی برم
_ میتونید کنسلش کنید، به اندازه کافی من دیر کردم
- اااا باشه
_ پس لطفا سوار بشید
اون موقع دانشگاه تعطیل شده بود و بیشتر بچه ها یا تو محوطه بودن یا جلوی در
دوست نداشتم منو با جونگین ببینن، چون هنوز هیچ چیز معلوم نبود
رفت سمت ماشین منم پشت سرش رفتم تا سوار بشم
درو برام باز کرد،
- واااااای کافیه دیگه، همه دارن نگامون میکنن
_ اتفاقا خوبه که همه دارن میبینن، چون شنیدم یکی تو دانشگاه از شما خوشش اومده، نمیتونم ریسک کنم که بقیه هم نسبت بهتون علاقمند بشن
- ولی این دیگه خیلی زیاده رویه! فقط یه نفر بوده اونم بهش جواب رد دادم
_ کار کاملا درستی کردید، لطفا بشینید
درو بست و ماشینو دور زد و سوار شد

توی راه حرفی خاصی نزدیم
- داریم کجا میریم؟
_ رستوران
واااااای چرا جاهای سخت رو انتخاب میکنی! آخه منکه دیگه تو رستوران حرف نمیزنم-_-
- نمیشه جای دیگه ای بریم؟
_ میز رزرو کردم، درست نیس که قبل از رسیدن لغوش کنم.
- باشه :-(
_ چه رشته ای میخونید؟
- قبل از این میشه یه تقاضا داشته باشم؟
_ البته بفرمایید
- اینقدر رسمی با من صحبت نکن
_ فکر میکردم ناراحت میشید اگر باهاتون خودمونی بشم
- ببین من هنوز هیچ نظری درباره ات ندارم ولی حداقل اینو در مورد خودم میدونم که دوست ندارم کسی باهام رسمی برخورد کنه، حس بدی دارم
_ اتفاقا منم از نوع برخورد با شما خسته شده بودم، خب بگو ببینم چه رشته ای میخونی؟:-)
۰_۰ چه زود خودمونی شد، عجب غلطی کردم
- دانشجوی حقوقم
_ پس وکیل میشی
- درسته
_ چه خوب که زن آینده ام وکیله! دیگه نیاز نیست بخاطر کار های حقوق پول خرج کنم!
- ببخشیداااا ولی هنوز هیچییی معلوم نیس میگی زن آینده ام۰_۰
_ من از خودم مطمئنم، که منو انتخاب میکنی
- چه از خود راضی
_ حالا فرقی نداره که من از خود راضی باشم یا از خود ناراضی ولی بهتره پیاده بشیم چون رسیدیم

Forgotten love Onde histórias criam vida. Descubra agora