❤︎𝖯𝖺𝗋𝗍 4❤︎

876 172 2
                                    


غرق خواب بودن که با صدای زنگ گوشی چان تکونی خوردن چان سریع گوشیشو برداشت و با اخم بدون اینکه به صفحه نگاه کنه با صدای دورگه ای که نشون از خواب آلود بودنش بود جواب داد.

-الو
-چانیول
-بله
-خوابی؟!؟!
-به لطف بعضی از مزاحما خواب بودم
-آخه الان مگه وقت خوابه؟!
-زر تو بزن
-اییش...بلندشو دست زنت و بگیر و بیاین کافه همیشگی
-یاااا...تو...

صدای بوق توی گوشیش پخش شد..اون لعنتی قطع کرده بود.

-کی بود؟
-آ..بیدارت کردم؟
-مهم نیست...حالا کی بود؟
-کای
-چی میگه؟
-میگه بیاین کافه

بک خواست از روی تخت بلند بشه که دستش توسط چان کشیده شد.

-بخواب بک..باید استراحت کنی
-خوبم چان
-اوووف مورد شور کای و ببرن اخه کی کله صبح زنگ میزنه بگه بریم کافه

بکهیون گوشیش و برداشت.

-فکر نکنم کله صبح باشه..بیشتر به بعدازظهر میخوره تا صبح
-هاا؟!
-ساعت 5:30 بعدازظهره
-اوه شت...شرکت
-اوووف..
-ولش کن بیا دراز بکش
-مگه نگفتی کای میگه بریم کافه؟
-من که نگفتم میریم؟!

بکهیون پوکر نگاش کرد.

-اونجوری نگام نکن..میگم نگام نکن...اوووف باشه میریم.

بک از سر جاش بلند شد و به سمت دستشویی رفت...

✾✪︎︎✾✪︎︎✾✪︎︎✾✪︎︎✾✪︎︎✾✪︎︎✾

توی کافه ای که از دوران دبیرستان پاتوق شون بود نشسته بودن و حرف میزدن.

چانیول:کریس کجاست؟
سوهو:گفت یکم کار داره انجام بده میاد.
سهون: سوهو نکنه رفته سر قرار؟نوچ نوچ نوچ باید حواست به دوست پسرت باشه..
سوهو: لوهان دهن دوست پسرتو میبندی یا خودم ببندمش!؟
لوهان: سهوناا

سهون شونه ای بالا انداخت.

کای: سفر خوش گذشت آقایون پارک؟
بکهیون لبخندی زد.
چانیول: آره..حداقل از مزاحما راحت بودیم!

کای پوزخندی زد و نگاهشو به بکهیون دوخت که متوجه کبودی روی گردنش شد.

کای: میبینم دیشبم که برنامه داشتین.

بکهیون با این حرف کای لپاش قرمز شد.
همه آروم آروم میخندیدن و کای و سهون سر به سر چانیول و بکهیون میزاشتن.

سهون: چان..اخه این وحشی بازیا چیه نگا کن نوچ نوچ نوچ

و لبشو گاز گرفت.

𝖲𝖾𝖼𝗋𝖾𝗍💍𝖬𝖺𝗋𝗋𝗂𝗀𝖾 Where stories live. Discover now