تو میتوانی یک بار و برای یک لحظه تصادفی نگاهت را از روی چهره ام بگذرانی و چشمانم را که ملتمسانه تو را میجویند ببینی تا برای من کافی باشد بیایم و در کنج چهار دیواری بدون پنجره و آینه ام بنشینم و بگویم برای خودم. داستان ها و رویاهایی ببافم که در هیچ تخیلی حقیقت نمی یابند. میتوانم به تصویر بکشم همه زیبایی های دنیا را که با وجود تو پا به زندگی ام میگذارند. میتوانم ذره به ذره ی الیاف پیراهنت را و دستانت را که هر لحظه بیشتر در دستانم باشند خواستنی تر میشوند احساس کنم. میتوانم صورتت را بگیرم و در چشمان قهوه ایت که در نور خورشید روشن میشوند تمرکز کنم و هزار بار بیشتر این لحظات ریز و کوچک را بخواهم. فقط یک بار و یک لحظه برایم کافیست تا کاغذها برای توصیف جذابیت تو و آشوب قلب من کافی نباشد. با این نگاه تو که هر از چند گاه نصیبم میکنی میتوانم کتاب ها بنویسم و از هر کدام چندین جلد پیشکشت کنم و اسمشان را بگذارم "در باب نگاه اول".
**************************************
ووت و کامنت هرگز نشه فراموش، لاولی های خوب و باهوش*-*
YOU ARE READING
Oneshot Collection
Short Story✒مجموعه ای از تمام وانشات ها و داستان های کوتاه که گاه به گاه مینویسم و ارتباطی با هم ندارند. این ها فقط نشانه ی پرواز تخیل من است. ✒زمان آپ: هر وقت که قلم به پرواز درآید ✒وانشات درخواستی پذیرفته میشود افتخارات: 🌱#1-teen 🌱#1-kdrama 🌱#1-heartbreak