آره مدرسه‌ی جهنمی!

454 89 13
                                    

عکسی که در کاور پارت مشاهده میکنید جناب پارک چانیول در دوران نوجوانی هستن. خیلی چیزه ن؟پارههه ولی مطمئن باشید چان واقعی نیس

*------*
از دید چانیول:

آخ...

احساس میکنم دست و‌پاهام در حد مرگ‌درد میکنن آخ سرم...

آروم چشمام و‌باز کردم..

همه چیز تار بود...

اه حالا واضح شد.

خب..نکنه انتظار داشتین سقف سفید بیمارستان رو، در عین اینکه بوی مواد ضد عفونی کننده بینیم و‌میزنه ببینم؟

باید اعتراف کنم خودمم همین انتظار و‌داشتم!
ولی الان منه کوفتی توی یه اتاق مجلل و سلطنتی روی یه تخت کینگ سایز دراز به دراز افتادم و دست راستم تو گچه، سرم باندپیچیه،قفسه سینمم با هر انفس درد میگیره..

دنیا چقدر زیباست :/ منم خیلی خوشبختم -_-

با اینکه گلوم خشکیده بود و درد میکرد با سختی نالیدم:

هی؟کسی اینجا نیست؟

پوووف اینجا کجای کوفتی ممکنه باشه؟
دزدیدنم؟ این چه حرفیه معلومه که نه احمق!!

افکارم با باز شدن در، و ورود دختری که لباس خدمتکار هارو پوشیده بود منحل شد...

_اوه بهوش اومدید قربان!؟

*نه! من مُردم:/

با نگاهی که بهش انداختم نمیدونم از زیبایی بیش از حدم بود (ودف:|) یا اینکه از جمله‌ی احمقانش بود که سرخ شد و با سری پایین افتاده گفت:

_عذر میخوام ..میرم ارباب رو خبر کنم.

هن؟! ارباب؟! من کجااااام نکنه واقن دزدیدنم؟ولی من که دراز به دراز کف جدول افتاده بودم!

در باز شد و‌ مرد میانسال شیک پوشی وارد شد...
صبر کن من اونو میشناسم!!!! اوه خدای من اون وزیر بیونه ಠ_ಠ

همینجوری داشتم با چشمهای درومدا آنالیزش میکردم که متوجه سوالش نشدم..شعت!!

- ببخشید میش..میشه دوباره تکرار کنید؟

با خجالت گفتم و‌نگاهم و دادم به گچ دستم که به بهترین حالت ممکن بسته شده بود.

_پرسیدم اسمت چیه مرد جوان؟

-پارک چانیول هستم قربان..ب..بخشید ولی من چرا اینجام؟

_هممم پارک چانیول!؟اسم قشنگیه...من بهت مدیونم تو جون پسرم رو نجات دادی.

-اوه کاری نکردم قربان..انجام وظیفه بود.

خنده ای کرد و‌گفت:

_درس میخونی؟

با خجالت گفتم:

- میخوندم(⌒_⌒;)

[ Black wine ] chanbaek - krisyeol - Sekaiyeol - KrischanbaekWhere stories live. Discover now