#اسمات حذف شد..ینی اون تیکه تایپ نمیشه! فایرلایت ها برید شهر و شیرینی بدین ಥ⌣ಥ
از زبون نویسنده:وقتی بیهوش شدن چانیول رو دید نیشخند وحشتناکی زد و درحالی که از مستی تلو تلو میخورد بالا سر چان نشست و درحالی که موهای خونیش و نوازش میکرد با لحن ترسناکی گفت:
-میدونی چیه؟!..اولا فقط قصد داشتم بترسونمت و کمی باهات بازی کنم و قصدم خوابیدن باهات نبود..اما..بد تا کردی دکتر پارک...منم بلدم بد باشم مگه ن؟
قهقهی بلندی زد و با یکی از محافظاش تماس گرفت تا پنهانی پزشکی رو واسشون بفرستن و یه ون برای جابجایی شون آماده کنن.
کای با وحشت و چشمهایی نمناک از اشکی که قرار بود بچکه داشت به اون مکالمه وهم امیز گوش میداد و از ترس زبونش بند اومده بود.سهون با شوک تکیه اشو از روی صندلی برداشت و سریع سعی کرد با ردیاب چان رو تحت نظر بگیره.
-ز..زنگ بزن به پ..پلیس!
کای دستای لرزونش رو حرکت داد و با گرفتن شماره پلیس اولین قطره اشکش چکید!
لونا درحالی که کنار چانیول و دکتری که بالاسرش بود نشسته بود، پوزخند ترسناکی زد و ردیاب کوچیکی رو که لای موهای چان پیدا کرده بود و زیر پاشنه های سوزنی کفشهای پاشنه بلندش تکه تکه کرد.
-زندس؟
-دکتر درحالی که معذب بود و چانیول رو شناخته بود با صدای لرزونی پاسخ داد:
-بــ..بله...ضربهی نسبتا عمیقی بود اما به موقع نجات پیدا کرد.برای مدتی بیهوشه.
-چه مدت؟
-بسـ..بستگی داره..خـ..خب ممکنه..دوروز تا یـ..یک هفته...شا..شایدم یکسال!
لونا جهشی زد و با ناخونای بلند و لاک زدش یقهی دکتر بیچاره رو گرفت و پایین کشید:
-ببین دکتر...من تا الانم زیادی صبوری کردم..فکر نمیکنی اگه زودتر بهوشش نیاری چقدر میتونم وحشی باشم؟
-ببـ..ببخشید خانوم امـ..اما این از توان من خــ..خارجه.
لونا هم با نیشخند لحن دکتر و تقلید کرد و گفت:
-ببـ..ببخشید دکتر امـ..اما زنده نگه داشتن دختر و همسرت که گروگانمن از توان من خـ..خارجه!
و بعد خنده های وحشیانه ای کرد و خودش رو روی تخت کنار چانیول گذاشت و به نیم رخ خونیش خیره شد.'خیلی حیف شد بیهوشیا...نتونستم باهات خوش بگذرونم' توی دلش گفت و چشمهاش رو به خواب دعوت کرد.
درسته که ردیاب و پیدا و نابود کرده بود اما حواسش به میکروفن که نبود.بود؟
کای و سهون مضطرب به پر و پای بازرش ها میپیچیدن و گزاشش وضعیت چانیول رو میخواستن.جونگین که دیگه از بس گریه کرده بود نزدیک بود بیهوش بشه.وضعیت سختی بود..یکبار کما به مدت ۳ سال واسه چانیولسون بس بود این دیگه آخرشه..نباید دوباره زندگیش جهنم شه!
VOCÊ ESTÁ LENDO
[ Black wine ] chanbaek - krisyeol - Sekaiyeol - Krischanbaek
Fanfic•BLACK WINE• •Ganer: Romance. Smut .Dram .School. Action .3some •Couple: Krisyeol. Chanbaek . Chanhun . Sekai . KrisHan •Writter: IM DIAMOND •خلاصه: پارک چانیول وقتی ۱۵ سالشه وبخاطر ظاهر چاق و زشت و وضع مالی بدش مورد آزار و اذیت بکهیون و اکیپش قرار...