این سخته!!

362 88 24
                                    

انتظار داشتم کای رو ببینم که اومده برای این کارش توضیحی بده اما من فقط هیونگه همیشه سرد و پوکرم را با چشمای قرمز و اشکی دیدم.فکر کنم سهون دید بوسه‌ی من و کای و ...ولی این چشمهای قرمز و ورم کرده‌اش...این چشمای لرزون..
چیزی توی قلبم فرو ریخت.کی جرات کرده اشکش و در بیاره.خواستم چیزی بگم یا حداقل راجب بوسه‌ی ناخواستم توضیحی بهش بدم تا سوءتفاهم ها حل شه.. اما دستش و گذاشت روی دهنم و گفت:

-خودم دیدم که...کای بوسیدت..میدونم...میدونم چرا..

-هیونگــ...

-نزدیکش نباش!ازش دوری کن، باشه؟
دهنم و باز کردم تا چیزی بگم اما نشد...فقط تونستم مث ماهی دهنم و باز و بسته کنم..این قیافه‌ی مغموم وبغض کرده‌اش بود که نذاشت اون چیزی که میخوام و بگم...

-ا..اما..چرا؟

-ببین چان...خودت...از علاقم نسبت به خودت خبر داری...تو...خودت میدونی که...چقدر دوستت دارم..مگه نه؟

-اما هیونگ من..

-آره یا نه؟

-آ..آره...

روی کمر خوابوندم و دستاش و روی شونه هام گذاشت، توی چشمام خیره شد و من توی نگاه قهوه ایش غرق شدم.

-توام..دوستم داری؟حتی یه درصد؟

-هیونگ من..من ..چی بگم..

-فقط بگو که توام دوستم داری؟

چشمام و محکم بستم و ضربان بالا رفته‌ی قلبم و نادیده گرفتم:

-فکر...کنم...آره

-برای اینکه...فکررر میکنی دوستم داری واقعا ممنونم یولا...واقعن ممنونم به همینم راضیم..این آخرین سوالمه...پس..بهم اعتماد داری؟

دوباره توی چشماش خیره شدم.به حرکت نوازش وارانش روی شونه هام تمرکز کردم...سهون...کسیه که واقعا بهم اهمیت میده..حتی وقتی آمریکا نبود هم همیشه حالا چه پنهانی و چه آشکار باهام ارتباطش و قطع نکرد و محبتش و هیچوقت دریغ نکرد...پس بدون شک و تردیدی جواب دادم:

-بهت اعتماد دارم هیونگ

-خوبه...خوبه...واقعا خوبه!!مرسی..

این و گفت و روم خیمه زد.قلبم داشت محکم میزد و من ازین میترسیدم که سهون حسش کنه...
نمیدونم داشت به چی فکر میکرد اما نگاهش روی تمام نقاط صورتم در گردش بود.توی چشمام خیره شد و لبخند ملایمی زد:

-چانیولا..حالا که بهم اعتماد داری، التماست میکنم با کای تنها نمون باشه؟بازم بهت میگم ازش دوری کن.

نمیدونم چرا ولی بغض کردم و فقط سرم و به نشونه‌ی تایید تکون دادم.لبخندش بزرگتر شد و خم شد و گونم و بوسید.دیگه رسما قلبم توی دهنم میزد.آب دهنم و قورت دادم و دست لرزونم و روی شونه‌ی پهنش گذاشتم.داشت نفس های داغ و عمیقش و روی صورت تب دارم پخش میکرد.نفس همیقی کشیدم و بیشتر به شونش چنگ انداختم.تک‌خندی کرد و لبهاش و روی چونم گذاشت و اول بوسه‌ای گذاشت و آروم مکید.

[ Black wine ] chanbaek - krisyeol - Sekaiyeol - KrischanbaekWhere stories live. Discover now