Lisa p.o.v
میدونستم که خیلی مظلوم شدم.چشمام دیگه چشم های خودم نبود.چشمام دقیقا مثل یه بچه یتیم شده بود.هرچند که واقعا هم بچه یتیم بودم! با این فکر خندم گرفت.به عکس خودم توی اینه نگاه کردم و باز سعی کردم نقشی رو که جلوی رییس بازی کردم و به رییس اخم کرد خواست چیزی بگه ولی دراخر بدون گفتن چیزی از اتاق بیرون رفت.حالا نوبت من بود.سرم و برگردوندم و مستقیم تو چشماش زل زدم._حالت خوبه خواهر عزیزم؟
و بلند خندیدم.
برکا نزدیک تر اومد و انگشت اشاره ش سمتم گرفت و فریادکشید:_ای عوضی تو بهم دروغ گفتـــــــی تا من و بکشونی اینجا و ...
تقه ای به در خورد و این بار رز داخل شد.سرش و پایین انداخته بود.طبق نقشه مون.با لحن ارومی گفت:
_درود بر ملکه.خانم رییس ازم خواستن اینجا باشم وازتون مراقبت کنم!
برکا باشنیدن این جمله شکه شد.انگشت اشاره ش شل شد و پایین افتاد:
_نه
تن صداش بلند تر شد:_نــه، ممکن نیست
سمت رز رفت و شونه هاش و گرفت:
_چطـــــور...
و محکم رز و تکون داد:
_این دروغه. تو و این دختر ... شماها دروغ گویین.ای عوضی ... بگو که دروغگویی بگو که ...لیسا ملکه ت نیست.تـــو هیچـــی نمیدونـــی
و کلماتش و با جیغ ادا میکرد.و محکم تر رز و تکون میداد.میدیدم که رزان چقدر ترسیده.اگه قطره ای اشک از چشماش پایین میریخت برکا متوجه همه چیز میشد.خداخدا میکردم که گریه نکنه.ولی زیاد از بابت رز مطمئن نبودم.کلافه شده بودم به سمت برکا رفتم تا جلوش و بگیرم ولی صدای رزی مانعم شد:
_من خدمتگزار ملکه م.
برکا با بهت به رز نگاه کرد.نفس راحتی کشیدم و جلو رفتم و دست برکا رو از شونه رزی برداشتم:
_ولش کن.
برکا زود دستم و پس زد و جیغ کشید:
_به من دست نــــــزن.
قهقهه زده.این کارم بیشتر عصبانیش میکرد.
_واای برکا بس کن.واقعیت و قبول کن.من بردم
چشمای سیاهش کم مونده بود از حدقه بیرون بزنه.
_نـــــه تو هیچوقت نمیبری.سوران با ارتشش بیرون منتطرته.من بردم ...
دوباره خندیدم.بلند تر از قبل.با خونسردی جوابش و دادم:
_خب منم یه ارتش دارم.ارتشی قوی تر.یه ارتش که با طلسمای خاص حفاظت میشن و تو مثل همیشه شکست میخوری.
بابهت گوش میداد.دستام و توهم قفل کردم و طول اتاق و طی کردم.
_میخوای بدونی بعدش چی میشه؟بعد از اینکه من ارتش مزخرفت و از بین بردم، توروهم میکشم.با نهایت حقارت.سرت و هم میبرم و به جای گوزنی که شکار کردم، رو دیوار قصرم اویزون میکنم.
YOU ARE READING
✪Evil Love : Chaelisa❂
Fanfictionژانر : 『اسمات، تخیلی، خوناشامی، رمنس』 کاپل : 『چهلیسا.جنسو』 خلاصه : 『لیسا مانوبان، ملکه ی خوناشام ها و سرزمین زیرزمینیه اما هرگز یک بیمار سادیسمی نیست.گرچه کسی حرفش و باور نمیکنه و پرستارش، پارک رزان، هم مستثنی نیست.لیسا توسط بهترین دوستش از تاج و تخ...