_تو دیگه کی هستی که ملکه با خودش اورده؟
بی توجه باش رزان، تنها کاری که باید بکنی همینه.همه ی این صداها توهمه و …
با شنیدن صدای جیغ یه تفکراتم ادامه ندادم.
_ای عوضـــــی من توهمم؟ داری به الهه ی جنگل ، داری به من توهین میکنی؟
صدای گوش انقدر گوش خراش بود که اشک هام جاری شد.
زانوهام و بغل کردم و گوشام و گرفتم و سرم و به زانوهام فشردم. لیسا ...فقط بیا ،فقط بیااا.
چشمام و محکم بستم و با خودم عهدکردم که اگه نجات پیداکنم مستقیم بهش اعتراف کنم!
صدای زنانه ی عجیب و غریب بلند تر شد:
_دختره ی عوضی سرت و بالا بگیـــــر.
صداش عجیب گوشخراش و خواب اوربود!
صداهای اطرافم گنگ شده بود.صدای زوزه هارو میشنیدم ولی تنها صدای واضحی که میشنیدم اون صدای زنانه بود.
نکنه ... توهم زدم؟ باصدای بلندتری گریه کردم و سرم و به زانوم فشردم.زمزمه کردم:
_لیسا تو کجایی؟
با فشار زیاد و ناگهانی که به سرم وارد شد ، سرم بالااومد.نه!
_ این... دیگه چیــــه؟
متوجه پودر های سیاه که به شکل یه دست دراومده بودن و چونه م میفشردن، شدم.
_نــ ...نه ولم کن.ولم کـــــن
جیغ کشیدم.ولی فشار چونه م بیشتر شد.
_لیســـــــا
قهقهه ی زنانه تریم و بیشترکرد.صدا گفت:
_اوه ...ازملکه کمک میخوای؟ جالبه!
نگاهم به جنگل افتاد.درختا بلند و بلند تر میشدن و از ریشه درمیومدن.صحنه ی وحشتناکی بود.
ناخوداگاه جیغ کشیدم و سعی کردم پلکام و ببندم ولی پلکام به طرز عجیبی گشاد شده بود، انگار کسی اونا رو گرفته بود و نمیزاشت ببندمشون.
فریاد زدم:
_ولم کــــن
با شنیدن صدای بلند قهقهه ی زنانه ،جیغ کشیدم:
_توروبه مسیح ولــــــم کـــــــن
و اشکام با شدت بیشتری جاری شدن.اینبار صدای قهقهه ای اومد، قهقهه ی متعلق به یه صدای دورگه.
_فکر کردی ملکه نجاتت میده؟
کل بدنم سر شده بود.انگار تحت کنترل خودم نبود.
_تــ..تو ..با ...من ...چیکار ...کردی؟
دست سیاه رنگ و پودر های سیاه محو شدن و صدای دورگه ی زنانه ای کنار گوشم شنیدم:
YOU ARE READING
✪Evil Love : Chaelisa❂
Fanfictionژانر : 『اسمات، تخیلی، خوناشامی، رمنس』 کاپل : 『چهلیسا.جنسو』 خلاصه : 『لیسا مانوبان، ملکه ی خوناشام ها و سرزمین زیرزمینیه اما هرگز یک بیمار سادیسمی نیست.گرچه کسی حرفش و باور نمیکنه و پرستارش، پارک رزان، هم مستثنی نیست.لیسا توسط بهترین دوستش از تاج و تخ...