و با این حرفش پری های بالدار چیزهای طلایی پورد مانند و روی سر و صورتم ریختن.به خودم زل زدم.بدنم پر از اون چیزهایی طلایی بود و برق میزد.دهن باز کردم تا از جیسو بپرسم این چیه ولی با فاصله گرفتن پاهام از زمین ناخوداگاه جیغ زدم و شروع به دست و پا زن تو هوا کردم.صدای پچ پچ به گوشم میرسی ولی من همچنان تو هوا معلق بودم و داد و بیداد میکردم:
_لیســـا..لیساکمــــک..لیســــا
و چند ثانیه بعد تو بغل گرم لیسا بودم.اروم چشمام و باز کردم و دیدم که بهم زل زده.از حالت قیافه ش مشخص بود که بازم گند زدم.به افراد تو سالن نگاه کردم.همشون خیره ی من بودن.اروم زمزمه کردم:
_من..ببخشید
و اروم از بغل لیسا بیرون اومدم اما پام رو زمین ننشست و دوباره معلق شدم.همین که خواستم بازداد بزنم متوجه ایستادنم بین زمین هوا شدم.اروم برگشتم لیسا باحرکت انگشتاش کنترلم کرده بود.لبخند زدم.جیسو جلو اومد:
_خودم کنترلش میکنم
و انگشتاش و چرخوند و بدنم و به حرکت دراورد.اروم تو هوا شروع به پرواز کردم.جیسو کنارم بود:
_این..چیه؟
به محض اینکه از سالن خارج شدیم و به پلکان بلند و مجللی رسیدیم، جیسوسرعتش و کم کرد:
_هــی ..تو میدونی داری خراب کاری میکنی؟
و دستش وروقلبش ش گذاشت.پری ها جلو حرکت میکردن و من و جیسو پشتشون بودیم.بانگرانی نگاهی بهشون کردم. گفتم:
_اره میدونم..من واقعا دست و پا…
جیسو دستش و تکون داد:
_بیخیال ..اصلا ولش کن
به گرده های روتنم اشاره کرد:
_شاید تقصیر منه که اول طریقه ی کارش و نگفتم.این گرده ها...برای حمل و نقل بهتر و پروازا ازشون استفاده میشه.البته فقط رو انسان ها و بعضی بچه پری ها اثر داره.
اهایی گفتم و با ایستادنم جلوی اتاقی جیسو لبخند زد:
_خب .حالا فقط کافیه پرواز کنی بری تو و بشینی
بااسترس گفتم:
_خودم؟
و بدون اینکه منتظر جواب باشم سمت در هجوم بردم.قطعا پروزا کردن حس خوبی داشت ولی نه وقتی که به اینه برخورد کردم.حس میکردم دماغم له شده و پیشونیم کبود شده بود.
پری ها بازوهام و گرفتن و رو صندلی نشوندنم.جیسو پشتم بود و با تاسف سرتکون میداد.از تو اینه دیدم که با کف دست پیشونیش کوبید:
_چطور ممکنه لیسا عاشقت شده باشه؟
با تاسف سرم و پایین انداختم.اون جدا راست میگفت.انکار متوجه افکارم شد.جاو اومد و دستش و رو شونه م گذاشت:
VOCÊ ESTÁ LENDO
✪Evil Love : Chaelisa❂
Fanficژانر : 『اسمات، تخیلی، خوناشامی، رمنس』 کاپل : 『چهلیسا.جنسو』 خلاصه : 『لیسا مانوبان، ملکه ی خوناشام ها و سرزمین زیرزمینیه اما هرگز یک بیمار سادیسمی نیست.گرچه کسی حرفش و باور نمیکنه و پرستارش، پارک رزان، هم مستثنی نیست.لیسا توسط بهترین دوستش از تاج و تخ...