Part16

706 56 8
                                    

و با این حرفش پری های بالدار چیزهای طلایی پورد مانند و روی سر و صورتم ریختن.به خودم زل زدم.بدنم پر از اون چیزهایی طلایی بود و برق میزد.دهن باز کردم تا از جیسو بپرسم این چیه ولی با فاصله گرفتن پاهام از زمین ناخوداگاه جیغ زدم و شروع به دست و پا زن تو هوا کردم.صدای پچ پچ به گوشم میرسی ولی من همچنان تو هوا معلق بودم و داد و بیداد میکردم:

_لیســـا..لیساکمــــک..لیســــا

و چند ثانیه بعد تو بغل گرم لیسا بودم.اروم چشمام و باز کردم و دیدم که بهم زل زده.از حالت قیافه ش مشخص بود که بازم گند زدم.به افراد تو سالن نگاه کردم.همشون خیره ی من بودن.اروم زمزمه کردم:

_من..ببخشید

و اروم از بغل لیسا بیرون اومدم اما پام رو زمین ننشست و دوباره معلق شدم.همین که خواستم بازداد بزنم متوجه ایستادنم بین زمین هوا شدم.اروم برگشتم لیسا باحرکت انگشتاش کنترلم کرده بود.لبخند زدم.جیسو جلو اومد:

_خودم کنترلش میکنم

و انگشتاش و چرخوند و بدنم و به حرکت دراورد.اروم تو هوا شروع به پرواز کردم.جیسو کنارم بود:

_این..چیه؟

به محض اینکه از سالن خارج شدیم و به پلکان بلند و مجللی رسیدیم، جیسوسرعتش و کم کرد:

_هــی ..تو میدونی داری خراب کاری میکنی؟

و دستش وروقلبش ش گذاشت.پری ها جلو حرکت میکردن و من و جیسو پشتشون بودیم.بانگرانی نگاهی بهشون کردم. گفتم:

_اره میدونم..من واقعا دست و پا…

جیسو دستش و تکون داد:

_بیخیال ..اصلا ولش کن

به گرده های روتنم اشاره کرد:

_شاید تقصیر منه که اول طریقه ی کارش و نگفتم.این گرده ها...برای حمل و نقل بهتر و پروازا ازشون استفاده میشه.البته فقط رو انسان ها و بعضی بچه پری ها اثر داره.

اهایی گفتم و با ایستادنم جلوی اتاقی جیسو لبخند زد:

_خب .حالا فقط کافیه پرواز کنی بری تو و بشینی

بااسترس گفتم:

_خودم؟

و بدون اینکه منتظر جواب باشم سمت در هجوم بردم.قطعا پروزا کردن حس خوبی داشت ولی نه وقتی که به اینه برخورد کردم.حس میکردم دماغم له شده و پیشونیم کبود شده بود.

پری ها بازوهام و گرفتن و رو صندلی نشوندنم.جیسو پشتم بود و با تاسف سرتکون میداد.از تو اینه دیدم که با کف دست پیشونیش کوبید:

_چطور ممکنه لیسا عاشقت شده باشه؟

با تاسف سرم و پایین انداختم.اون جدا راست میگفت.انکار متوجه افکارم شد.جاو اومد و دستش و رو شونه م گذاشت:

✪Evil Love : Chaelisa❂Onde histórias criam vida. Descubra agora