Part 6

657 164 36
                                    

نگاهش با انزجار به نمایش دلقک پی‌ش روش کشیده شد.... به کثافتی که در حال رخ دادن بود....جام نوشیدنی طلایی رنگ به لباش نزدیک شد و پوزخندی که در برابر امپراطور بی احترامی تلقی میشد پشت جام مخفی موند.....

_در عجبم....

سر جونگین با تعلل بالا اومد و نگاهش صورت مرد بی کفایت کشورش رو نظاره کرد....حال بهم زن کوچکترین لقبی بود که می تونست به اون مرد نسبت بده....

_که هنوزم بی توجه به زن ها به تنهایی در حال نوشیدن هستی.... نه تنها خودت بلکه افرادت هم همیطور بی اشتیاق به نظر میرسن....حالا متوجه میشم که ژنرال بزرگ ارتش کشورم چرا تا این حد محبوب..... پس به این دلیل تو رو به نجابت اسب میشناسن؟

خنده بلندی سر داد و باعث شد تا جونگین احساس نفرت بیشتری به مرد مقابلش داشته باشه....کافی بود تا خنجرش رو بیرون بکشه...به سمت مرد یورش ببره و شاهرگ حماقت مرد رو ببره و هزران انسان رو از شر سایه یاس و بدختی و بی کفایتیش نجات بده....ای کاش امکان پذیر بود...ای کاش می تونست...ای کاش قدرتش رو داشت....

_برای محافظت از کشور من و افرادم مجبوریم تا حواس خودمون رو کمتر با لذت های گذرا پرت کنیم.... ما به این شکل زیستن عادت کردیم سرورم... سالهای زیادی میشه که من و مابقی افراد نیروهای منتخب هیچ زنی رو ملاقات نکردیم..... در واقع نمی دونیم که چطور در دیدار با یک زن برخورد مناسبی از خودمون نشون بدیم....

ابروهای تیره اش و خط بینشون عمیق تر شد:

_از لطف و مرحمت شما سپاسگزارم سرورم... ترجیح میدم همچنان با این لذت غریبه باقی بمونم....

_هاه تو عجیبی...

خنده بلند.... برهم خوردن کف دستهای امپراطور.... ژنرالش همونطور که شنیده بود کاملا جسور و بی پروا بود....

_هر طور که راحتید....تو در جنگ اخیر با کمترین تلفات پیروزی رو ازآن کشور کردی.... تو فوق‌العاده ای ژنرال.... تو ارزشمندی... برای همین ناراحت نمیشم ازت که اینطور رفتار کنی...

نگاهش موشکافانه دنبال ردی از واکنش در چهره ژنراش چرخید... میدید... شعله های از عصبانیت... رده هایی از نفرت و تنفر....و همکین این ملاقات رو برای امپراطور لذت بخش تر میکرد....

_تو واقعا همونطور که شنیدم شخصیت خشک و جدای داری.... من در سال ده ها نامه از سربازات دریافت میکنم مبنی بر اینکه تو باهاشون بد رفتاری میکنی.... اینطوره... شماها هم اینطور فکر میکنید؟!

_اوه....
مزاح امپراطور به نظر برای افراد ژنرال جالب به نظر رسیده بود چون باعث خنده ریز ییفان و نگاه زیر زیرکی چانیول و پیش دستی جونگوک برای جواب دادن شد:

_سرورم.... گاهی اوقات شما می تونید نامه های مارو هم بین شکایت ها پیدا کنید... هیچ نمی تونید تصور کنید که ژنرال تا چه اندازه می تونن بی رحم و سخت گیر باشن....

The love story of General KimWhere stories live. Discover now