100

476 70 19
                                    

ویس میل فرستاده شده در تاریخ ۱۳ مِی ۲۰۱۲ ساعت ۴:۴۳ صبح

"سلام...پس این آخرشه،هوم؟این خداحافظیِ ماعه..."

خودمم نفهمیدم که داشتم میلرزیدم و گریه میکردم. میخواستم جلوشو بگیرم ولی میدونستم که خیلی وقته رفته. اون قبل از اینکه من بیدار شم رفته بود،حتی وقتی که شروع کردم به گوش دادن به ویس میلاش خودش وجود نداشت. خیلی دیر شده بود. من خیلی دیر رسیدم.

"آسمون زیبا بنظر میرسه. میتونم خط های بنفش رو توی سیاهی مطلق ببینم و یکمم نارنجی هست. کاش برای بار آخر اینجا پیشم بودی...خنده داره،واقعا میگم. الان گریه نمیکنم. شاید بخاطر اینه که قبلا و حتی دیشب خیلی گریه کردم. فقط حس گریه کردنو ندارم...راستش من...خیلی احساس سبک دلی میکنم،میدونی؟"

اون یه نفس عمیق کشید و من نفسمو نگه داشتم.

"من دوستت دارم،هری. همیشه دوستت داشتم. خدافظ"

ویس میل تموم شد.

(یه پارت دیگه مونده)

100 voicemails *completed* [L.S]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin