ویس میل فرستاده شده در تاریخ ۳ فوریه ۲۰۱۲ ساعت ۲۱:۲۳
به تقویمِ روی دیوار نگاه کردم و تاریخ امروز ۱۵ جولای ۲۰۱۲ بود.
تقریبا ۵ ماه.
اونا میگن این مدتیه که تو کما بودم.
اگه این چند ماه رو نادیده بگیریم، هیچ خاطره ای ندارم که بخوام ازش یاد کنم یا نصف شبا بهش تکیه کنم.
فقط پوچی.چشمای سبزم به سمت دستگاه توی دستم رفتن و دکمه رو فشار دادم.
یه صدای پسرونه از توی تلفن بهم سلام کرد و اون درباره یچیزی خوشحال بنظر میرسید چون قبل از حرف زدن خندید.
"هری!من لو عم،امشب پارتی میای؟هممون منتظرتیم.میبینمت"
کودوم پارتی؟با اخم ویس بعدی رو پلی کردم.
این یکی هم از طرف همون پسر بود.
راستش،همه ی اون ۱۰۰ تا ویس از طرف اون پسر بودن.
YOU ARE READING
100 voicemails *completed* [L.S]
Fanfiction"امشب میای پارتی؟هممون منتظرتیم" کدوم پارتی؟ با اخم ویس بعدی رو پلی کردم. این یکی هم از طرف همون پسر بود. راستش، همه ی اون صدتا ویس میل از طرف اون بودن. _____ "تازه اخبارو شنیدم." "ببخشید، یادم نیست کی اون عکسارو گرفتم..." "تو باید برگردی،باشه؟" ⸙⸙⸙...