34

410 112 0
                                    

ویس میل فرستاده شده در تاریخ ۸ مارس ۲۰۱۲ ساعت ۲۳:۰۰

"امروز رفتم که خانوادتو ببینم.
بابات وزن کم کرده و دور چشمای مامانت دایره های مشکی دیده میشن.با این حال اون بازم وقتی منو دید لبخند زد و بغلم کرد‌.
ولی هری...اون از من هم شکسته تر بنظر می رسید.
وقتی رفت تو آشپزخونه که ساندویچ درست کنه،دیدم که داشت گریه میکرد..."

100 voicemails *completed* [L.S]Where stories live. Discover now