ویس میل فرستاده شده در تاریخ ۸ مارس ۲۰۱۲ ساعت ۲۳:۰۰
"امروز رفتم که خانوادتو ببینم.
بابات وزن کم کرده و دور چشمای مامانت دایره های مشکی دیده میشن.با این حال اون بازم وقتی منو دید لبخند زد و بغلم کرد.
ولی هری...اون از من هم شکسته تر بنظر می رسید.
وقتی رفت تو آشپزخونه که ساندویچ درست کنه،دیدم که داشت گریه میکرد..."
YOU ARE READING
100 voicemails *completed* [L.S]
Fanfiction"امشب میای پارتی؟هممون منتظرتیم" کدوم پارتی؟ با اخم ویس بعدی رو پلی کردم. این یکی هم از طرف همون پسر بود. راستش، همه ی اون صدتا ویس میل از طرف اون بودن. _____ "تازه اخبارو شنیدم." "ببخشید، یادم نیست کی اون عکسارو گرفتم..." "تو باید برگردی،باشه؟" ⸙⸙⸙...