ویس میل فرستاده شده در تاریخ ۷ آپریل ۲۰۱۲ ساعت ۱۷:۴۷
"خب،بابا یکم پیش اومد اینجا و واقعا خیالم راحت شد که مامان خونه نبود.
صادقانه،فکر میکنم میدونست که مامان سرکاره پس اومد اینجا و یه کیف بزرگ پر از خوراکی بهم داد.
باورت میشه هری؟"حتی با اینکه به نظر میومد هنوز باورش نشده،یه اثری از خوشحالی کم پیدا توی صداش بود و وقتی به خودم اومدم که به این حقیقت لبخند میزدم.
"به هر حال،قبل اینکه بره یکم حرف زدیم و فهمیدم چقد دلم توی این چند روز واسش تنگ شده بود.
دلم برای تو هم تنگ شده":")))
YOU ARE READING
100 voicemails *completed* [L.S]
Fanfiction"امشب میای پارتی؟هممون منتظرتیم" کدوم پارتی؟ با اخم ویس بعدی رو پلی کردم. این یکی هم از طرف همون پسر بود. راستش، همه ی اون صدتا ویس میل از طرف اون بودن. _____ "تازه اخبارو شنیدم." "ببخشید، یادم نیست کی اون عکسارو گرفتم..." "تو باید برگردی،باشه؟" ⸙⸙⸙...