ویس میل فرستاده شده در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۱۲ ساعت ۲۰:۰۸
"سلام،هری.
راستش داشتم به عکسامون نگاه میکردم و قسم میخورم یه عکس بود که توش زیپ شلوارت بازه"اون خندید و منم کمی باهاش خندیدم.
احساساتش خیلی مسری بودن."واضح یادمه.اونروز با ریون و بقیه بچه ها رفته بودیم ساحل.یادته،مگه نه؟
منو تو بغلت بردی بالا و وقتی انداختیم توی آب تقریبا غرق شدم و بعدش شروع کردم به زدنت.
واقعا دلم برای اون روزا تنگ شده.
تو باید برگردی،باشه؟
عاشقتم،هری"بغض کوچیکِ توی گلومو قورت دادم.
ببخشید،لو.
توی سکوت ازش عذرخواهی کردم که نمیتونم اون روز رو به یاد بیارم.
VOUS LISEZ
100 voicemails *completed* [L.S]
Fanfiction"امشب میای پارتی؟هممون منتظرتیم" کدوم پارتی؟ با اخم ویس بعدی رو پلی کردم. این یکی هم از طرف همون پسر بود. راستش، همه ی اون صدتا ویس میل از طرف اون بودن. _____ "تازه اخبارو شنیدم." "ببخشید، یادم نیست کی اون عکسارو گرفتم..." "تو باید برگردی،باشه؟" ⸙⸙⸙...