آلفا نیشخندی زد و گوشهی چشمهاش با حالتی جذاب جمع شد. بکهیون نتونست نگاهش رو از حالت زیبای چشمهای آلفاش بگیره و ناگهان دوباره همون فرومون خاص زیر بینیاش پیچید! بزاقش رو از اون همه نزدیکی قورت داد و زمزمهاش از بین لبهای زیباش بیرون اومد:
- تو منو چی فرض کردی چانیول؟!
مرد بزرگتر انگشتش رو روی لبهای نازک و خوشفرم همسرش کشید. نمیدونست چرا ناگهان لبهای بکهیون انقدر بهش چشمک میزد تا بین لبهاش بگیرتشون، فشارشون بده، کبودشون کنه و تن ظریف همسرش رو به تخت پرس کنه و آوای زیباش رو بلند کنه!
تنِ سکسی صداش، عرق سردی رو روی ستون فقرات امگاش نشوند:
- تو برای من، فقط یه توله گربهی رام نشدنیای که تنها توی آغوشم و وقتی زیرمی رام میشی... در واقع تبدیل به یه گربه کوچولوی آروم و مطیع میشی... مطیع برای من!
- همین؟ همش فقط برات همینه؟! که من یه حیوونم و تو هم صاحبمی؟
بکهیون به سختی و در اون فضای خفقانآور و سنگین پرسید. مرد پلک زد و آروم پرسید:
- برام همینه؟! تو چرا یهویی و اون هم الان داری بهم گیر میدی بکهیون؟ اونم بعد از یک سال؟ چِت کردی یا مریضی؟
- این چرندیاتو بس کن چانیول. من نه چت کردم نه مریضم. فقط بالاخره باید طی این یه سالی که همسرتم دست از سایلنت بودن برمیداشتم و فاک یو، آدم دیگه تا یه جایی میتونه حرف نزنه و لال باشه ولی جدا میخوای بهم بگی منظور کوفتیمو نفهمیدی یا خودتو زدی به نفهمیدن؟
- پارک بکهیون! مواظب حرف زدنت باش!
بکهیون خندهی زورکی از بین لبهاش سر داد و از چانیول فاصله گرفت و نشست. موهای به هم ریختهاش رو با دست به سمت بالا سوق داد و ناگهان احساس تنگیای رو دور بدنش حس کرد چون از اون گرمای خاص و قوی دور شد، اما هنوز فرومون خاص ترکیبی خودش و چانیول در اتاق میپیچید و گرمای کم و بیش چانیول روی پوستش نشسته بود:
- مواظب حرف زدنم باشم؟ چانیول تو توی این یه سال همینی؟ قرار نیست تغییری ایجاد بشه؟ من برات شبیه یه سوراخم که فقط و فقط میخوای دیک کوفتیتو توش فرو کنی و بکنیم. شدم عروسک خیمه شب بازیت... یه شب که منو بخوای به خاطر آلفا بودنت کاری میکنی که به زانو دربیام و به خواستههات اهمیت بدم و شب بعد که دیکت خوابیده باهام مثل یه آشغال و هرزههای خیابونی رفتار میکنی! متاهل بودن برات مثل چی میمونه که انقدر دیک هدی؟ فکر میکنی فقط یه بازی الکیه و قراره عین بچههای دو ساله دور هم بگردیم و بازی کنیم؟! منتها اونا بازی میکنن و بهشون خوش میگذره، ما هم فقط به هم لذت میدیم و میذاریم به بدنامون خوش بگذره!
چانیول خیلی بیتفاوت بازوی عضلانی و تو چشمش رو روی پیشونیش گذاشت و بیتفاوت گفت:
DU LIEST GERADE
" UNTOLD " [Complete]
Fanfiction•¬کاپل: چانبک | ویکوک •¬ژانر: امگاورس | فلاف | اسمات | عاشقانه •¬خلاصه: فارغ از تمام پیچیدگیها و سختیهای زندگی، اون بیون بکهیون بود؛ امگای زیبایی که مدتهای طولانی در روزمرگیهای پر از آشفتگیاش، به دنبال آلفایی میگشت که با تمام وجود بهش عشق ب...