┫Chapter 11┣

2K 438 57
                                    

بکهیون هنوز در بهت بود اما به سختی و با ناله‌های ضعیفش پیاده شد. چانیول مچش رو خیلی محکم گرفت و وقتی پشتش به کاپوت کوبیده شد و از سرماش لرزید تازه فهمید چه اتفاقی در حال افتادنه. آلفا بی‌طاقت روش خیمه زد و نذاشت بکهیون چیزی رو تجزیه و تحلیل کنه، لب‌های بی‌طاقتش رو به لب‌های براق و نرم بکهیون که به شدت براش تحریک‌آمیز بود کوبوند و دست‌های بکهیون رو به کاپوت پرس کرد. امگا با نیاز ناله‌ای از بین لب‌هاش خارج شد و قفسه‌ی سینه‌اش رو به بالا و به سمت سینه‌های پهن چانیول سوق داد. چانیول فشار بیشتری به ساعدش آورد و زبونش رو وارد دهن بکهیون کرد. هر دو با شهوت و هیجان هم رو میبوسیدن و صدای بوسه‌های خیسشون در گوشه‌ی خیابون می‌پیچید و اهمیتی به سردی هوا نمیدادن. چانیول نفسش رو در چهره‌ی به شدت قرمز بکهیون رها کرد و زبونش به سقف دهانش و لپ‌های داخلی‌اش ضربه میزد و گاهی از لب‌های هوس‌انگیز همسرش گاز میگرفت. بکهیون با بی‌شرمی و بلند بلند در دهان چانیول ناله‌هاش رو سر میداد و با هر بار برخورد اون ویبراتور تخمی به نقطه‌ی حساسش لگنش رو به عضو نیمه سخت چانیول میفشرد و از کشیده شدن پارچه‌ی شلوار به دیک سخت شده‌اش لذت میبرد.

نفس هردو بعد از چند دقیقه بوسه پرحرارت برید. بکهیون با ناله گازی از لب‌های گوشتی همسرش گرفت و متوجهش کرد که در حال خفه شدنه. چانیول از لب‌های پنبه‌ای بکهیون دل کند و سرش رو در گردنش فرو برد. بکهیون سرش رو به تندی عقب فرستاد تا فضای بیشتری برای بوسیدن به چانیول بده و در همون حال لگنش به شدت به جلو سوق پیدا میکرد. دیکش طاقت شرتش رو نداشت و رو به منفجر شدن بود. بدنش به توجه آلفاش نیاز داشت و چانیول با بدجنسی به بازی‌اش گرفته بود تا بکهیون رو اذیت کنه.

مک محکمی به گردن سفید و زیبای بکهیون زد و گازی از سطح شیرین پوستش گرفت. دستش به آهستگی به سمت وسط برجسته‌ی پاهای امگاش رفت و در حال مالیدن دیکش از روی شلوارش بود. بکهیون ناله‌اش رو آزاد کرد و به موهای چانیول چنگ زد:

- آآآههه... چان... چانیول!!

باسنش رو به آلت چانیول میفشرد و ناله‌های بلندش رو بدون هیچ خجالت و شرمی آزاد میکرد. گونه‌هاش قرمز بودن و مدام به لب‌هاش از شهوت و لذت لیسی میزد و گردنش از رد بزاق چانیول براق و سکسی بود. آلفا یکی از دکمه‌هاش رو باز کرد و پیرهنش رو کنار زد. نوک صورتی سینه‌اش رو بوسید و بکهیون رد شدن موجی از حرارت شدید رو از بدنش حس میکرد. سینه‌اش رو به لب‌های جادویی چانیول فشار داد و با پلک‌های داغ شده‌اش به آسمون ابری بالای سرش چشم دوخت و وقتی آلفاش زبونش رو دور نوک سینه‌اش چرخوند، جیغ ضعیفی کشیدی و ستاره‌ها رو پشت پلک‌هاش دید. صداش بریده بریده میومد و ویبراتور با سرعت به پروستاتش میکوبید و همین باعث میشد تا به شدت هورنی شه و بخواد با دیک چانیول سخت به فاک بره:

" UNTOLD " [Complete]Onde histórias criam vida. Descubra agora