┫Chapter 12┣

2.1K 441 18
                                    

- چی؟ منظورت چیه کوک؟

چانیول با کلافگی نگاهش رو به جاده دوخت. بعد از چند ثانیه جواب داد:

- یعنی چی که بریم اونجا یه سر و گوشی آب بدیم؟ اصلا چرا خودتون نمیرین؟ تلفن رو بده به مادرم همین الان!

بکهیون نمیدونست جریان چیه که چانیول انقدر کلافه‌ست و جونگکوک چی داره میگه که چانیول میخواد گوشی‌اش رو پرت کنه بیرون؛ ولی انگار اصلا به مذاق همسرش خوش نیومد که چند لحظه بعد با صدایی فوق‌العاده سرد و بی‌حس گفت:

- یه مشت آدم خیلی منطقی دورم جمع شدین دارین به کشتنم میدین. مشخصه که قصدش از زندونی کردن ما زیر یه سقف چیه ولی باشه. بعدا خودم شخصا با مادرم حرف میزنم. بهش بگو تو این مدتی که داریم سر و گوش آب میدیم یه لطفی بکنه و خودش توی زندگی ما یه سر و گوشی آب نکشه.

و بعد گوشی‌اش رو قطع کرد و به شدت پرتش کرد عقب ماشین. بکهیون با تعجب به مسیر پرت شدن گوشی چشم دوخت و به سمت همسر کلافه‌اش برگشت:

- چی شده؟

- هیچی!

- چانیول!

مشت‌های چانیول دور فرمون سفت شد و لحظه‌ای کوتاه پلک بست. بکهیون میدونست این علامت یعنی خفه شو دارم خودم رو آروم میکنم تا نکشمت اما امگا بیخیال نمیشد. دوباره سوالش رو تکرار کرد:

- جوابم رو بده چان.

اخم‌های مرد توی هم رفت و پاش رو روی پدال گاز فشار داد، ماشین سرعت گرفت و بکهیون نمیدونست چانیول از دست چی انقدر کفریه!

- بهتره حرف نزنی بکهیون. این آخرین باره که دارم بهت هشدار میدم آروم بمونی چون صبرم خیلی زود به زیر صفر میرسه.

- جواب دادن به یه سوال انقدر سخته؟ چیز خیلی سختی ازت نخواستم که اینطوری بهم ریکشن نشون میدی انگار کل خانوادت رو کشتم!

چانیول زیر لب غرید:

- کاش میکشتی!

سرعت ماشین هر لحظه بالاتر میرفت و بکهیون کمی ترسید اما کم نیاورد. به سمت چانیول برگشت و این بار بلندتر گفت:

- لعنتی انقدر سخته جوابم رو بدی؟

چانیول این بار کلافه‌تر شد و با صدایی نیمه بلند غرید:

- فاک بهت هیون فاک بهت! اون مادر لعنت شده‌ام داره ما رو تنهایی میفرسته تو یه کلبه وسط کوه‌های اینجا تا به قول خودش یه سر و گوشی آب بدیم! فهمیدی یا بیشتر برات بگم تا تو مغز کوچولوت فرو بره؟!

بکهیون تلخ خندید و با چشم‌هایی دلخور نگاهش رو به سمت تصاویر مبهمی که تند تند از جلوی چشم‌هاش رد میشدن دوخت:

- واسه همین موضوع کوچیک و بیخود انقدر ناراحتی؟ تنها بودن با من انقدر برات اذیت کننده‌ست؟ به‌هرحال که ما اگه تنها باشیم هر کاری میکنیم جز اینکه مثل دو تا زوج واقعی رفتار کنیم پس نترس. اگه هم حس کردی داریم از خط قرمزای لعنتیت رد میشیم میتونی دیکتو دربیاری و بکنیش درونم. دیگه مشکلت چیه؟ فعلا که تو زندگی ما همه چیز داره با به فاک رفتن حل میشه پس انقدر عصبی نباش. اتفاقا به تو باید بیشتر خوش بگذره تا من؛ و اونی که باید عصبی باشه منم چون من باید مطیعت باشم و زیرت جون بدم!

" UNTOLD " [Complete]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora