چپتر 8 پارت1 این همون چیزیِ که وقتی با یه مرد جدی دعوا می کنی، احساس می کنی

18 6 0
                                    


صحنه ی اول
یه بار، وقتی هنوز دانشجو بودیم، من و اقای اف با هم درگیر شدیم. با اینکه من نمی تونم دقیق دعوامونو به یاد بیارم، اما در نهایت ما عمداً برای یه مدت طولانی همدیگه رو نادیده گرفتیم. توی تعطیلات تابستون، نماینده ی کلاس باهام تماس گرفت و ازم خواست که با آقای اف تماس بگیرم چون  قرار  بود  تولد  معلم  سابقمون  رو  جشن بگیریم.
من با شک و تردید موافقت کردم و به سختی شماره ی اقای اف رو گرفتم. به خاطر خاموش بودن موبایلش، چاره ی دیگه ای نداشتم باید به خونشون زنگ میزدم. مادرش تلفنو برداشت و به من اطلاع داد كه آقای اف برای تعطیلات توی شانگهایِ و خونه نیست.
چند روز قبل از بازشدن مدرسه ها، اقای اف یدفعه باهام تماس گرفت و ازم پرسید که چرا قبلاً باهاش تماس گرفتم.
بیشتر از یه ماه از اینکه بهش زنگ  زدم  گذشته  بود، زمان  واکنش  این  فرد  به  طور دیوانه واری طولانیه! یدفعه متوجه شدم که قبلا، وقتي مادرش تلفن رو برداشته بود، از من اسمي نخواسته بود. بنابراین، من از آقای اف پرسیدم که چطوری فهمیدی اونی که زنگ زده منم.
اون گفت، «مادرم گفت که کسی که زنگ  زده  یه  زن  بوده، و  تو  اتفاقاً  تنها  دختری هستی که شماره ی خونه ی منو می دونه.

یه احساس لذت یدفعه ای توی من به وجود اومد و پوزخند بزرگی روی صورتم ایجاد شد. روز بعد، من حتی سعی کردم با ابتکار عمل برای خرید صبحانه برای اون، از خودم تشکر کنم و با این حال، این فرد هنوز نمی دونست که چه اتفاقی افتاده.
آه، من واقعا زن بدون اصولی هستم.

صحنه ی دوم
عصبانیت یه مرد جدی در واقع خیلی وحشتناکه، اونا سرتون داد نمی زنن، اما اونها از یه مجموعه ی خشونتِ ضمنیِ سرد علیه شما استفاده می کنن و شما رو به قطب شمال میفرستن.
شواهد چنین گزارشی رو می تونید توی جنگ سرد چهار ساله ای که اون علیه من برپا کرده بود، ببینید. بعد از اون، من ازش پرسیدم، «اقای اف چطور تونستی قلب خودتو سنگ کنی تا این همه مدت منو نادیده بگیری؟»
اون به سختی خرخر کرد، «اگه من خیلی راحت تو رو ببخشم، تو درستو یاد نمی گیری.»
«می دونی چقدر احساس وحشت کردم؟»
آهی کشید، «من هم زمان راحتی نداشتم.»

صحنه ی سوم
توی دفتر، یه همکار مرد در حال توضیح دادن مراحل صحیحی بود که باید موقع دعوا با دوست دخترتون انجام بدین.
مرحله اول: ساکت شید. مهم نیست که دوست دخترتون چی می گه، شما نباید اونو تلافی یا سرزنش کنید. تحمل نکردن برنامه هاتونو  بهم  میریزه. اگه  نتونید  خودتونو کنترل کنید و باهاشون دعوا کنید، بعدا با مشکلات بیشتری روبرو میشید.
مرحله دوم: عذرخواهی کنید و تقصیر رو بپذیرید. دلیلشو نپرسید، فقط ابتکار عمل رو برای عذرخواهی کردن به خرج بدید.
مرحله آخر: بغلش کنید و اعتراف کنید. شما باید  طرف  مقابلتونو  خیلی  محکم  بغل کنید، مستقیم به چشمای طرف مقابل نگاه کنید و صمیمانه ترین لحنی رو که توی کل زندگیتون استفاده کردید، استفاده کنید تا بگید: «متاسفم، و دوستت دارم.»
کناری نشستم و بی صدا یادداشت برداری کردم. همکارم ازم پرسید که برای نشون دادن به شوهرم یادداشت برداری می کنم تا بهش کمک کنم  موقع  دعوا  با  هم  اینطوری واکنش نشون بده. سرمو تکون دادم و گفتم نه، این برای یادگیری خودمه، به طور کلی من میدونم چه جوری نقش مرد رو توی رابطمون بازی کنم.

من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارمDonde viven las historias. Descúbrelo ahora