چپتر 17:"پرسش و پاسخ."

18 5 0
                                    


اسمتون چیه؟
اف: اف.
ج: جوی.
اسم مستعاری دارین؟
اف: هیچی
ج: پنجتا جواب دارم، جوی عقب مونده، جوی یک دنده، جوی زیبا...... لیست زیادی وجود داره! البته، کسایی هستن که  از  من  به عنوان  خاله جوی  یاد  می کنن، اما  من  اغلب  تصمیم می گیرم از کساییی که اینطوری صدام میزنن، عمدا چشم پوشی کنم.
معمولا چطوری طرف مقابلتون رو صدا میزنین؟
اف: با اسمش.
ج: آقای اف، رفیق اف، استاد بزرگ اف، و هر موقعی که بهش احتیاج داشتم تا لطف خاصی بهم بکنه شوهر عزیزم صداش میزنم.
اسم مستعاری که دوست دارین طرف مقابلتون اونطوری صداتون بزنه؟
اف: شوهر عزیزم.
ج: صدا زدنم با اسمم عالیه. لطفا منو به عنوان عزیزم، عسلم یا عزیزترینم صدا نزن، شنیدن این لقب ها از دهان اون یه چیز خیلی ترسناکه و با عث میشه موهای تنم سیخ بشه.

آهنگ زنگ تلفن همراه؟
اف: حالت استاندارد.
ج: هی جود.
ژانر مورد علاقه موسیقی؟
اف: راک
ج: جاز
گروه مورد علاقه؟
اف: بیتلز
ج: بیتلز
برداشت اول از طرف مقابل؟
ف: اون کیه؟
ج: این پسر خیلی مغروره.
لطفاً برای توصیف طرف مقابل از یه حیوون استفاده کنین.
ج: گرگ بزرگ خاکستری
اف: پارامسیوم
ج: اون چیه؟
اف: ارگانیسم تک سلولی بدون مغز.
ج: سوال مربوط به حیواناته.
اف: خب، پس هاسکی.
ج: چرا؟
اف: حدس بزن
ج:.........
هدیه ای خاصی دارین که دوست داشته باشین روز ولنتاین از طرف مقابلتون بگیرین؟
اف: من با هر چیزی اوکیم. اگه موردی وجود داشته باشه که نیاز داشتم به سادگی خودم میخرمش.
ج: لطفا یه نگاه به سبد خرید تائو بائوی من بندازید.
اولین قرارتون کجا بود؟
اف: بعد از اینکه از رابطمون اطمینان پیدا کردیم، توی اولین قرارمان برای خوردن هات پات به چونگ چینگ رفتیم. در اصل، من می خواستم اونو به یه رستوران غربی ببرم اما اون اصرار داشت که هات پات بخوره.
ج: از این اتفاق، کاملاً مشهوده که من باهات مثل یه فرد خارجی رفتار نمی کنم.
(سخن مترجم: هات پات تمایل به یه امر کاملاً نامرتب داره، چون هر دو طرف تمایل دارن تا تموم شدن وعده غذایی کاملاً عرق کرده و گرم بشن. بنابراین، مردم برای حفظ "تصویر" خاصی که می خوان به تصویر بکشن، از رفتن به همچین جاهایی خودداری می کنن.)
به یاد موندنی ترین تاریخ؟
اف: دوره ای که دنبال اون به چانگشا برگشتم. در واقع، این یه قرار نبود، چون ما اون زمان رابطه خودمونو مشخص نکرده بودیم. توی اون دوره از زمان، من توی یه وضعیت خیلی بدی بود. مادربزرگي كه از جووني منو بزرگ كرده بود درگذشت و من براي شركت توی تشييع جنازه اون برگشتم. در اون زمان، من واقعاً احساس می کردم که به نقطه  شکست  خودم  نزدیک شدم. با این حال، در اون دوره از زمان، همه چیز برای اون  خیلی  روون  بود. من  براش  خیلی خوشحال بودم و هیچوقت فکر نمی کردم که اون همه چیز رو دور بریزه تا بتونه  با  من  توی پکن زندگی کنه.
ج: من اتفاقی رو که اخیراً افتاده رو تعریف می کنیم. ماه گذشته، برای اسکی به مسافرت رفتیم. با این حال، ما فهمیدیم که پیست اسکی همون لحظه ای که رسیدیم متوقف شده. توی راه خونه، ما خیلی گرسنه بودیم و تصمیم گرفتیم توی یه هتل کوچک در بیابون توقف کنیم. در کمال تعجب، غذا به راحتی خارق العاده بود! علاوه بر این، مناظر  موجود  توی  راه خونه خیلی زیبا بودن. نگاه کردن به کوه های بزرگ و منظره های شگفت انگیز واقعاً  به  باز شدن ذهنم کمک کرد. اون روز واقعاً یه روز خیلی شاد و یه شکل غیر منتظره ای از خوشبختی بود.
از اولین بوسه خودتون چه احساسی داشتین؟
ج: اون قبل از اینکه فرصتی برای واکنش داشته باشم، منو بوسید.
اف: آه، من برای اون روز خیلی منتظر مونده بودم.
از اولین فعالیت اتاق خوابیتون (اهممم میدونین دیگه) خودتون چه احساسی داشتین؟
ج: سرفه 
ف: بلاخره رویام بعد از مدتها خواب دیدن به حقیقت پیوست.
ج: ببخشید، داری متن یه آهنگ رو میخونی؟
خوبی هایی که طرف مقابل داره؟
ج: خیلی زیاده! اون اعتماد به نفس، استقامت و احساس مسئولیت زیادی داره. من واقعاً به عنوان یه الگو به اون نگاه می کنم.
اف: اون مهربون، قوی، باهوش و جالبه.
ج: واقعاً من این همه خوبی دارم؟
اف: داری.
ج: من حتی یه ذره ام قوی نیستم! هر موقع مسافرت می رم، کنار جاده می افتم و گریه  می کنم.
اف: این به خاطر اینِ که تو احمقی.
ج: مگه تو الان نگفتی من باهوشم؟
اف: تو فقط گاهی اوقات باهوشی. به طور کلی، بیشتر اوقات احمقانه رفتار می کنی.
ج:.......
بزرگترین نقص طرف مقابل؟
هیچ برنامه ای قبل از انجام دادن کارهایی که ایده داره انجام نمیده.
ج: منیت عظیم مردونه.
بزرگترین تغییری که طرف مقابل از شما الهام گرفت؟
اف: من تبدیل به یه فرد لطیف تر شدم.
ج: من مثل اون به یه معتاد به کار تبدیل شدم. آه، دلم برای من گذشته که خیلی بی خیال و تنبل بود تنگ شده.
عشق شما نسبت به طرف مقابل چقدر بزرگه؟
اف: این سوال خیلی احمقانه ست.
ج: سردبیر، اون شما رو سرزنش می کنه!
آیا طرف دیگه می تونه چیزی بگه / انجام بده که مانع از رد هیچکدوم از درخواست هاش بشه؟
ج: اینطوری.......
اون: «طبق تجزیه و تحلیل من، این وضعیت می تونه از طریق پنج روش مختلف حل بشه. راه اول بلا بلا بلا..... راه حل دوم بلا بلا بلا بلا.....راه حل سوم شامل دو امکان و جایگشت دیگه ست.....»
من: «بسه دیگه! من فقط چیزی که بگی رو انجام می دم!»
اف: تا زمانی که این درخواست یه درخواست منطقی باشه، من اونو رد نمی کنم. اینکه این درخواست منطقی در نظر گرفته بشه یا نه، به روحیه من در اون زمان بستگی داره.
ج: ببینین؟ شخصیت اون دقیقا معنی مکار و حیله گر بودن رو میده.
اگه طرف مقابل یه ساعت برای قرار دیر کنه چه اتفاقی می افته؟
ج: یه ساعت دیر رسیدن برای اون کاملاً طبیعیه. من قبلاً عادت کردم که منتظر اون باشم.
اف: من معمولاً کارهای لحظه آخری دارم که باید تموم کنم.
ج: پس اگه من کسی باشم که یه ساعت دیر کرده، چی؟
اف: من اول برمی گردم خونه، خداحافظ.
ج:..............
اگه متوجه بشید که طرف مقابل توی یه رابطه ی خارج از ازدواجه، چیکار می کنین؟
اف: من اونو توی سفر به خارج از کشور همراهی می کنم و در طول سفر با آرامش موضوع رو با اون در میون می ذارم. من در نظر میگیرم که بعد از  برگشتن  باید  رابطه  خودمونو  ادامه بدیم یا نه.
ج: من با روشی که اوی پیشنهاد کرده باهاش رو به رو بشه موافقم، اما این سوال برای رابطه  زن و شوهر خیلی آزار دهنده ست!
آهنگ های خاصی وجود داره که موقع  ناراحتی باهاشون گریه کنید؟
ج: هر وقت غمگین باشم، با هر آهنگی که گوش می دم گریه می کنم.
اف: هیچی.
ج: تو به وضوح چنتا داری! قبلاً بهش اشاره کردی.
اف: چه آهنگایی؟
ج: جاناتان لی، من واقعا دوست دارم.
اف: من فقط گفتم که بعد از گوش دادن به اون آهنگ احساساتی شدم.
ج: این تقریباً همونه، نه؟
مهمترین چیزی که طرف مقابل به شما گفت چیه؟
اف: «هر کاری که ما انجام می دیم معنادار میشه تا زمانی که با تو باشم.»
ج: کی این حرف رو زدم؟
اف: دفعه قبل که با هائو ووی بیرون رفتیی و خیلی نوشیده بودی. وقتی به خونه برگشتی، منو بغل کردی و اینو بهم گفتی.
ج: آه، به نظر می رسه دیالوگه یکی از رمانا باشه. من واقعاً باید خیلی مست بوده باشم.
اف:............
به نظر می رسه جوی از نوشیدن خیلی لذت می بره. آقای اف،  نباید محدودیت هایی برای اون ایجاد کنین؟
اف: نوشیدن یه نوشیدنی موقعی که با دوستاتون بیرون هستین خیلی طبیعیه. من مشکلی با عادتهای نوشیدن اون ندارم تا زمانی که اون زیاد از حد مست نکنه.
ج: بیا اینجا، بذار یه بوس بهت بدم.
بزرگترین درگیری بین شما دوتا چیه؟
اف: این قبلاً حل شده.
ج: بزرگترین درگیری  ما  اینه. هر موقع  که  به نوعی  به  مشکلی  برمی خوره، فقط بعد از حل شدن موضوع در موردش بهم میگه. اون حتی به خودش زحمت نمی ده که گزینه های مختلف رو با من در میون بذاره! لطفا اجازه بده احساس کنم که توی زندگیت شرکت دارم.
برنامه های ده سال آینده؟
اف: ترک کردن پکن بعد از تولد بچه مون.
ج: می خوایم به شهری بریم که برای زندگی مناسب تر باشه. در مورد یه مکان خاص، ما واقعاً تصمیمی نگرفتیم.
دوست دارین بچتون پسر باشه یا دختر؟
اف: من با هر دوش اوکیم.
ج: من یه پسر می خوام.
اف: چرا؟
ج: چون مادرش یه پسر بچه ست و نمی دونه چطوری یه دختر رو به درستی بزرگ کنه.
اف:..........
اگر دوست پسر / دوست دختر سابق شما برگرده و درخواست کنه دوباره با هم باشین، چیکار می کنین؟
ج: من پیشونیشو لمس می کنم تا بررسی کنم تب داره یا نه.
اف: من دوست دختر سابق ندارم.
ج: توی دبستان سولمیتی نداشتی که توی راه برگشت به خونه دستای همو می گرفتین؟
اف: کی بهت همچین چیزی گفته؟
ج: مادر شوهرم! ظاهراً اون شخص حتی نامه های عاشقانه  برات  می نوشته و کارت تبریک هایی که اون برات ارسال می کرد پر از قلب بود. بعلاوه، اون حتی اسم دوتاتون رو توی قلب هایی که نقاشی کرده بود مینوشته.
ف: چرا مادرم همه ی این چیزا رو بهت گفته؟
ج: اون چیزی رو از من مخفی نمی کنه.
با دوست پسر سابق / دوست دختر سابق خودتون دوست هستین؟
ج: من هستم. من در مورد دوستی با استاد جوان خیلی صریح و آزادم. من همیشه هر موقع که برای ملاقات باهاش می رم یا هر موقعی که اون توی مجلسی که قصد شرکت توی اون رو دارم، حاضر میشه به آقای اف در موردش اطلاع میدم. گرچه آقای اف غالباً از این موضوع شکایت داره، اما در واقع اعتماد عظیمی به من داره.
اف: کی گفته که من اعتماد زیادی بهت دارم؟
ج: تو باید به خودت اعتماد داشته باشی، به هر حال، استاد جوان چطوری می تونه با تو مقایسه بشه؟
اگه دوست پسر یا دوست دختر سابق شما درخواست قرض گرفتن پول از شما داشته باشه چی؟
ج: استاد جوان نباید اونقدر بی بضاعت بشه که مجبور شه از من پول قرض بگیره.
اف: اگه این یه مسئله فوق العاده فوری باشه، موضوع رو به من بسپار و من اونو اداره    می کنم.
کتابی که تأثیر زیادی روی شما گذاشت؟
اف: خیلی از کتابها.
ج: می تونم یه مانگا رو بگم؟ اسلم دانک.
خدای مرد / الهه زن شما کیه؟
اف: سوفی مارسو
ج: چی؟ من هر روز لباسهاتو می شورم و وعده های غذاییت رو برات می پزم اما حتی نمی تونم با یه دختر فرانسوی که هیچوقت ملاقاتش نکردی مقایسه بشم؟
اف: مگه سوال در مورد الهه ی زنِ من نیست.
ج: الهه زن به زنی گفته می شه که تو اونو بیشتر دوست داری.
اف: خیلی خوب، تو و مادرم. تو چطور؟ خدای مرد تو کیه؟
ج: خیلی زیادن! جای چو، دنیل وو، چانگ چن، تاکویا کیمورا، وون بن، بائه یونگ جون قبل از اینکه 35 ساله بشه، جیمز مک آویو، کیانو ریوز، ریچارد گیر، هیو گرانت، میتسوی هیساشی، کانان ادوگاوا، ادوارد نیوگیت، سانجی، لوفی.....
اف:.........
عادت های خاص یا منحصر به فردی دارید؟
ج: هر وقت روی چیزی فکر می کنم، عادت دارم ناخن هام رو گاز بگیرم. بنابراین، ناخن هام همیشه خیلی کوتاه نگه داشته می شن.
اف: هیچی.
ج: اما تو به وضوح عاشق خوردن شکلاتی! آه، من همیشه هر وقت که به یه مرد کامل مثل تو که علاقه خاصی به شکلات ها داره فکر می کنم لال می شم.
حیوان مورد علاقه؟
اف: سگ
ج: فیل
اف: چرا فیل؟
ج: چون اونا خیلی دوستانه و مهربون به نظر می رسن.
اخیراً چه کتابی می خونید؟
اف: دنیای معمولی توسط لو یائو
ج: والدن توسط هنری دیوید تورو. این یه درمان شگفت انگیز برای بی خوابیه. هر بار که دو صفحه از کتاب رو می خونم، به خواب عمیقی میرم.
اخیراً چه آهنگی را روی تکرار پخش می کنید؟
اف: زمان در بطری توسط جیم کروس.
ج: از قلبم عبور کن توسط توین فورکس.
فیلم مورد علاقه؟
اف: یه فیلم ایرانی به اسم بچه های بهشت. این یه کار خیلی ساده و اصیله.
ج: زندگی زیباست.
لحظه ای که طرف مقابل باعث تپش قلب شما شد؟
ج: وقتی ما دانش آموز بودیم، مردم اغلب  از  ظاهر  خوبش  تعریف  می کردن. با این حال، هیچ وقت احساس نکردم که اون به خصوص خوش تیپه تا اینکه دیدم برادرم و اون یه روز  با هم توی یه مسابقه شرکت کردن. اون موقع اون کت و شلوار  پوشیده بود. وقتی  اونو  برای اولین بار دیدم، یکم متعجب شدم، هاله ی اون لحظه ی پوشیدن لباس تغییر یدفعه ای کرد و اولین بار بود که فکر می کردم «کائو، این پسر واقعا خوشگله.»
اف: من فراموش کردم.
ج: نمی تونی برای خوشحال کردن منم شده یه چیزی بگی؟
اف: همین الان.
ج: حتی اگه یه چیزی از خودت در آوردی هم حداقل نباید یه چیزی باشه که صداقت بیشتری توش به کار برده باشی؟
کاری وجود داره که بخواید انجام بدید اما هنوز کاملش نکردین؟
اف: چتربازی. من ترس از ارتفاع دارم.
ج: من می خوام خال کوبی کنم، اما شخص خاصی بهم اجازه نمیده.(اشاره کردن با چشم به سمت شخص کناری)
آرزوی تولد امسال؟
اف: چیزی نمی خواستم.
ج: نمی تونم بگم.
احساس می کنید طرف مقابل رو بیشتر دوست دارید یا طرف مقابل شما رو بیشتر دوست داره؟
ج: گفتن این سخته. از این گذشته، هیچ استانداردی وجود نداره که بتونیم میزان دوست داشتن همدیگه رو بسنجیم و مقایسه کنیم.
اف: من اونو یکم بیشتر دوست دارم.
اگر بدن شما عوض شده باشه، و هر دوی شما باید به مدت یه هفته به عنوان طرف مقابل عمل کنید، کی اولین کسیِ که کم میاره؟
ج: باید من باشم.
اف: اون.
اگر روح طرف مقابل به بدن گوان چائو وارد شده بود و فقط یه بوسه فرانسوی به حل این مسئله کمک می کرد، دوست داشتین اینکارو انجام بدین؟
ج: من فقط انزجارمو تحمل می کردم و اونو می بوسیدم.
اف: کی به این سوال فکر کرده؟

با کنار گذاشتن محدودیت های واقعیت، شغلی که می خواید بیشتر دنبالش باشین چیه؟
ج: دزد دریایی!
اف: نیروی دریایی.
ج: چرا؟
اف: اینطوری می تونم تعقیبت کنم.
ج: این یه شوخیه بی مزه اس.
فکر می کنید رابطه ایده آل چطوریه ؟
ج: حتی وقتی من غرق کار  هستم هم همیشه لحظه ای که به اون فکر می کنم احساس امنیت و اطمینان کنم.
اف: الان رابطه ما ایده آله.
بزرگترین آرزوی شما در حال حاضر چیه؟
ج: آرزو دارم عجله کنم و نوشتن این کتابو به پایان برسونم.
اف: از کارم مرخصی بگیرم و با اون برم تعطیلات.
ج: بریم ترکیه؟
اف: باشه
ج: با اینکه تو همیشه قول می دی با من بری تعطیلات، اما در نهایت برنامه رو ول          می کنی.

احساس می کنید حیفه که در تمام زندگیتون فقط به یه شخص واحد عشق بورزید؟
ج: نه، من اینکارو نمی کنم. زندگی کوتاهه، پس چرا باید برای عشق ورزیدن به افراد بیشمار تلاش زیادی انجام بدیم؟ داشتن یکی کافیه.
اف: در واقع، خطر ورود به روابط با افراد مختلف قبل از آشنا شدن با شخصی که برای شما مناسب ترینه، دقیقاً همون خطراتی رو که صرف کردن زمان زیاد برای یادگیری نحوه سازگاری با فرد دیگه رو داره شامل میشه. علاوه بر این، توی  تکمیل  مورد  دوم  احساس  موفقیت بیشتری وجود داره. ( فرد میتونه به جای اینکه دنبال کسی بگرده که باهاش سازگاری بیشتری داشته باشه میتونه زمانشو صرف سازگار کردن خودش با شخص دیگه بکنه و حتی انجام دادن دومی احساس موفقیت بیشتری به فرد میده.)
ج: اما حالا که بهش فکر می کنم، کسی گفته که  من  توی  تموم  زندگیم  فقط  یه  نفر  رو دوست داشتم؟ من عاشق خیلی ها هستم و هنوز امیدوارم که روزی موفق بشم شوگر مامی چانگ چن بشم.
اف: امروز مصرف داروهاتو فراموش کردی؟
جوی اسم واقعیته؟
ج: نه
چرا خودت رو جوی صدا کردی؟
ج: وقتی می خواستم موقع ثبت نام توی ویبو اسمی پیدا کنم، این اسم رو به صورت ناخواسته انتخاب کردم. در گذشته شخصیت مورد علاقه  من  توی  فرندز جوی بود. بنابراین، من به طور تصادفی تصمیم گرفتم از اسم «جوی» استفاده کنم. آه، اگه می دونستم که می خوام کتابی با این اسم چاپ کنم، اسم بهتری انتخاب می کردم!

اسم خانوداگی آقای اف حرف اف رو توی خودش داره؟
ج: اگه بگم به طور تصادفی تصمیم گرفتم از حرف اف استفاده کنم کتک می خورم؟
اف: اسم انگلیسی من فرانکه.

چنل تلگرامی:
@Oe_Nomel

من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارمDonde viven las historias. Descúbrelo ahora