چپتر 11 پارت2: زره پوشی و تضعیف

20 6 0
                                    

صحنه ی نهم
زمانی که جام جهانی هنوز در جریان بود، شانس آقای اف توی شرط بندی فوق العاده وحشتناک بود همه تیم هایی که به نظرش امیدوار کننده بودن، همه در مراحل اولیه حذف شدن. در نتیجه، عنوان جدید و شایسته ای به اون اعطا شد: پِله ی شماره ی 2.
با نزدیک شدن به فینال، من اونو راضی کردم که روی آرژانتین شرط ببنده.
«چرا؟ فکر نمی کنی آلمان شرایط بهتری داشته باشه؟ شرایط فعلی کروس خیلی عالیه و .....»
سرم رو تکون دادم، « به خاطر اینکه آرژانتین لباس فرم بهتری داره.»
اون اصرار داشت روی آلمان شرط ببنده و در نهایت 500 دلار برنده شد. با خوشحالی از درآمدش عکس گرفت و با رجز گفت: «الان توی نقطه ی جدیدی از زندگیم هستم.»
من جواب دادم، «شوگر ددی، لطفا ازم لحاظ مالی حمایتم کن.»
اون سرشو تکون داد، «من نمی تونم پولمو هدر بدم.»
من: «حمایت مالی ازم هدر دادن پولت نیست!»
اون بعد از کمی فکر کردن جواب داد، «اما نباید اینو حمایت مالی در نظر بگیری.»
اول، فکر می کردم، اون با گفتن اینکه تأمین هزینه زندگی همسرش یه وظیفه طبیعیِ که باید انجام بده، ادامه میده.
در پایان، اون گفت، «این باید "پرورش دادن" در نظر گرفته بشه.»
آقای اف، مهارتت توی حرف زدن قراره به عنوان سلاحی برای توهین به همسرت استفاده بشه؟













صحنه ی دهم
اون یه طرفدار دو آتیشه ی فوتباله، در حالی که دانش من در مورد مسائل فوتبال از سال 2002 که چین برای اولین بار به جام جهانی فیفا راه یافت، توی وضعیت راکد باقی مونده.
وقتی آلمان در جام جهانی امسال برزیل رو با نتیجه 7 بر 1 برد، آقای اف کاملا از خوشحالی سرمست بود. صبح روز بعد که از خواب بیدار شدم، اون با هیجان شروع به بازگو کردن جزئیات این مسابقه کرد، «برخورد کروس توی نیمه اول شگفت انگیز نبود، خدای من، آلمان خیلی قدرتمنده، این قتل عام یه طرفه باید کاملاً توی تاریخ ثبت بشه، مگر نه اینکه بلا بلا....»
بعد از اینکه نیمی از روز به حرفاش گوش می دادم، با احتیاط ازش پرسیدم، «اما مگه برزیل رونالدو رو نداره؟»
بعد.... دیگه بعدی وجود نداشت....
بعد از شنیدن این اتفاق، رئیس خوابگاه من، که اون هم یه فرد متعصب به فوتباله، با جدیت بهم گفت، «عشق واقعاً عالیه، اون در واقع می تونه بدون در نظر گرفتن طلاق تحملت کنه.»



صحنه ی یازدهم
آقای اف هیچوقت توی کارهای خونه کمک نمی کنه. یه روز، بهش گفتم، «به شوهر ایکس نگاه کن! اون همه ی کارهای خونه رو انجام می ده، از جارو کشیدن زمین تا پختن غذا یا شستن لباس به زنش به عنوان یه ملکه خدمت می کنه! وقتی بهش نگاه می کنی، احساس شرمندگی و گناه نمی کنی، تا حالا شده از احساس گناه نتونی به خوردن و راحت خوابیدنت ادامه بدی؟»
اون حتی بهم نگاه هم نکرد و به راحتی به گشتن دنبال آی پدش ادامه داد.
پشت سرش راه افتادم و به نق زدن ادامه دادم: «همچنین به دوست پسر ایکس نگاه کن. اون به لطافت و فهمیده بودنش مشهوره. مهم نیست چقدر مزاج یا درخواست ایکس خنده دار باشه، اون همیشه تسلیم اون می شه و به تک تک خواسته هاش گوش می ده. علاوه بر این، اون هرگز فراموش نمی کنه که برای هر سالگردشون، روز ولنتاین، روز کریسمس و حتی روز کودک هدیه تهیه کنه! تا حالا اونقدر احساس شرمندگی و گناه کردی که از هم بپاشی و نتونی به خوردن و خوابیدن توی آرامش ادامه بدی؟
اون به اینکه تموم تمرکز خودشو روی پیدا کردن آی پدش بذاره ادامه داد.
با دلی شکسته، نق زدن ادامه دادم: «و شوهر من چی؟ تو فقط می دونی چطوری برام قلدری کنی و منو مسخره کنی و هیچوقت تو خونه نیستی چون همیشه توی سفرهای کاری خارج از کشور هستی. موقعی که اجاق گاز خراب شد، زحمتی به خودت ندادی، و موقعی که توالت گیر کرد، زحمت درست کردنشو به خودت ندادی. ماه گذشته که مریض بودم، تو خونه نبودی و فقط از پشت تلفن بهم دستور دادی که آب بیشتری بنوشم. علاوه بر این، تو حتی یه سلول عاشقانه هم توی وجودت نداری! توی این مدت طولانی که ازدواج کردی، حتی به خودت زحمت ندادی که برای من گل بخری. آه، مردم همیشه می گن وقتی مردی با وجود مشت و لگد زنش در سکوت بهش نگاه می کنه قبل از اینکه اونو به آغوش بکشه، سکسی ترین مرده. اما هیچوقت بهم اجازه ی این کار رو ندادی! تا حالا اونقدر احساس شرمندگی و گناه کردی که از هم بپاشی و نتونی به خوردن و خوابیدن توی آرامش ادامه بدی؟
این همکار بالاخره آیپدشو بین چین های مبل پیدا کرد و بلاخره برگشت و نگاه سردی بهم انداخت. «من اجازه می دم بهم مشت و لگد بزنی، اما جراتشو داری؟ هوم؟» اون روی آخرین هوم تأکید کرد، و در این مرحله چشماش باریک شد.
من اونقدر ترسیده بودم که بلافاصله شکستمو قبول کردم، «ای پادشاه توانا، لطفا از زندگی این فروتن بگذر، اون هرگز جرات چنین کاری رو نخواهد کرد.»







من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارمOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz