هی دارم رکورد میزنم
این پارت هم طولانی ترین شد تا به الانحدودا پنج دقیقه بعد جلوی در خونش رسیدن و با تشکر از رانندش از ماشین پیاده شد
بعد از رفتن ماشین به سمت ورودی راه افتاد و با باز نبودن در اصلی تصمیم گرفت از در پارکینگ وارد شه
همیشه از فضای نیمه تاریک پارکینگ اونم تو شب میترسید و باعث لرز افتادن تو تنش میشد
قبل از گذاشتن قدمی به داخل:
#سلام پرنسس
صدایی که شنید بیش از حد براش آشنا بود و سر جاش خشکش زده بود
آروم چرخید و به صاحب صدا نگا کرد
میدونست این اتفاق میوفته ولی الان براش آماده نبود#منو یادته مگه نه!
جرعتشو جمع کرد و سعی کرد صداش نلرزه تا بتونه راحت حرف بزنه
+نایا
(تورو خدا بگین یادتونه)#حافظه خوبی داری
+اینجا چی میخوای؟
#گفته بودم بیخیال نمیشم یادته؟
خوب یادش بود ، حرص و طمعی که تو صدای اون دختر بود و بوی انتقام میداد
انتقامی که فکر میکرد حقشه و باید بگیره
درصورتی که مقصر تمام اتفاقات زندگیش خودش بود#نمیخوای دعوتم کنی داخل؟!
+اشتباه اومدی.......فک نمیکنم از دیدنت خوشحال شده باشم که بخوام دعوتت کنم
قدمی به جلو و به سمتش برداشت
تیپ اسپرت ولی بازش و صورت به شدت آرایش شده اش به جای اینکه زیباش کرده باشه بیشتر زننده اش کرده بود#تو دست گذاشتی رو چیزی که مال منه و باید پسش بدی
+هه..... مال تو؟....خنده داره......چی باعث شده همچین فکری کنی
#تهیونگ مال منه و باید همینطور باشه
+تصوراتت خوبه.......تو کسی بودی که بی لیاقتیش رو به رخ کشید و ثابت کرد پس حق نداری همچین حرفی بزنی
داشت با اعصابش بازی میکرد و این به نفعش نبود ولی نمیتونست ساکت هم بمونه
هردو هنوز توی فضای نیمه تاریک ورودی پارکینگ ایستاده بودن و نیمه شب گذشته بود، پس اون موقع شب تو همچین محله ای پرنده هم حق داشت پر نزنه#حرف دهنتو بفهم هرزه
+ها ها چه جالب......من هرزه ام یا تو؟!........هرزه به کسی میگن که با وجود اینکه کسی رو داره بره و زیرخواب اینو اون بشه فهمیدی؟!......حالا هرزه..
با کوبیده شدنش به دیوار پشت سرش حرفش قطع شد و با اخم به دختر عصبانی روبه روش نگاه میکرد
YOU ARE READING
you should know🐇
Fanfictionبهم خندید ودستشو گذاشت روی دستام -دستتو بردار دستامو ازروی صورتم کنار زد وچونمو گرفت و صورتمو آورد بالا که اشکامو دید -گریه کردی؟!........آخه برای چی ؟! همونجوری که اشکام جاری میشدن +الان با خودت میگی من یه احمقم اخم کرد و جدی به صورتم نگاه کرد -م...