زنگ درو زدم و بعد از چند ثانیه در باصدای تیکی باز شد و تهیونگ رو روبه روم دیدم
شلوار و تیشرت مشکیش که روش باخط درشت نوشته بودcelinخیلی بهش میومد با دیدن من گفت-چه زود رسیدی......بیا تو
سلامی کردم و وارد خونه شدم
همه جا خیلی ساکت بود+بقیه خوابن؟
-نه هیچکی خونه نیست همه رفتن بیرون
+پس برای همینه که انقدر همه جا ساکته
-بیا داخل آشپز خونه من هنوز صبحونه نخوردم
وارد آشپزخونه شدم و دیدم دستشو زده زیر چونش و تو فکره
+چیزی شده؟
-نمیدونم صبحونه چی بخورم
ریز خندیدم و بهش نگاه کردم
+پنکیک دوست داری؟
یهو چشماش برق زدن و با خوشحالی به من خیره شد
-آره خیلی دوست دارم ولی بلد نیستم درست کنم....من آشپزیم افتضاحه
+اشکالی نداره من درست میکنم
با خوشحالی برگشت سمتم
-واقعا؟آخ جون خیلی وقته نخوردم
مثل بچه ها ذوق کرده بود
این کاراش خیلی بامزه اش کرده بود یه لحظه احساس کردم همون تهیونگ شاد و خوشحال همیشگی جلوم وایستاده
نگامو از چشماش که مثل احمقا بهشون زل زده بودم گرفتم+تخم مرغ دارین؟
-آره باید تو یخچال باشه.....تا تو درست میکنی من برم یه کاری دارم زود میاماینو گفت و از آشپزخونه بیرون رفت
+آخیش.....داشتم ضایع بازی در میاوردم ها
آخرین دونه هم توی بشقاب گذاشتم و برگشتم تهیونگ رو صدا بزنم که دیدم کنار در وایستاده و داره به من نگاه میکنه
+ا....اینجایی؟......بیا آماده شد زود بخور که بریم
همینجوری که لبخند رو لبش بود سمت میز اومد و رو صندلی نشست
-خیلی بامزه شده بودی
+چی؟
-وقتی آشپزی میکردی خیلی بامزه شده بودی تمام هواست روی کارت بود حتی متوجه منم نشدی
+آها...
خندیدم و تو دلم ذوق کردم از حرفش
+خب من عاشق آشپزیم و همیشه ازش لذت میبرممشغول خوردن شد
-برعکس من.....هر چقدر هم تلاش کنم نمیتونم آشپز خوبی باشم و هر چی درست میکن......هی..... ولش کن بهتره نگم برات
خندیدم و تو صورتش نگاه کردم
+اشکالی نداره همه که قرار نیست آشپزی بلد باشن......به جاش برو دعا کن که همسر آیندت آشپزی بلد باشه که صبح تا شب گشنگی نخورین
-اگرم بلد نباشه به زور میفرستمش کلاس آشپزی تا یاد بگیره😁
+واقعا که
YOU ARE READING
you should know🐇
Fanfictionبهم خندید ودستشو گذاشت روی دستام -دستتو بردار دستامو ازروی صورتم کنار زد وچونمو گرفت و صورتمو آورد بالا که اشکامو دید -گریه کردی؟!........آخه برای چی ؟! همونجوری که اشکام جاری میشدن +الان با خودت میگی من یه احمقم اخم کرد و جدی به صورتم نگاه کرد -م...