🗯 فلش بک 🗯
🎲 سهون 🎲
نگاهمو دور سالن چرخوندمو با چشم دنبال اتاق صد و سیزده گشتم
وقتی جلوی درب ورودیش قرار گرفتم با احتیاط تقه ای به در زدم و با شنیدن صدای چانیول دستگیره رو کشیدم
سوهو روی مبلمان سمت راست اتاق نشسته بود و چان داشت با دستمال مرطوبی دستهای متصل به سیم و دستگاه بکهیونو تمیز میکرد
جعبه های پیتزا رو روی میز پایین تخت گذاشتمو به چان اشاره کردم
- تا گرمه بخور
سرشو برگردوندو بهم نگاه کرد
- ممنون سهونسوهو دستشو پشتم گذاشت و به بیرون هدایتم کرد ، درب کشویی رو به آرومی بست و باهام هم قدم شد
وقتی به اندازه کافی از اتاق دور شدیم گفتم :
- هنوز تغییری نکرده ؟سرشو به علامت منفی تکون داد
- نه ، هنوزم سطح هوشیاریش بالا نیومده ، دکترا میگن ممکنه ماه ها زمان ببره شدت ضربه ای که به سرش وارد شده زیاد بوده- از طبقه پایین چه خبر؟
نفسی عمیق کشیدم و گفتم :
- هنوزم باهام حرف نمیزنه- بهش حق بده سهون ، جونگین فقط بیست سالشه ، تو رو وقتی لوهانو میبوسیدی و جنازه غرق به خون خواهر حاملشو به فاصله ی نیم ساعت دیده ما حتی نمیتونیم تصور کنیم که چه زجریو تحمل کرده
- الان هم که روزنامه ها و اخبار پر شده از این خبر که لویانگ پدر بچه و مضنون اصلی این قتله دیگه ببین چه حالی داره
لب پایینمو بین دندونام اسیر کردم
- اگه واقعا درست باشه چطور میتونم زندگی کنم هیونگ ؟
- من جلوی تمام خانواده از رابطشون حمایت کردم به عمو و زن عمو اطمینان دادم که لو یانگ همسر خوبی برای یونا خواهد بود
- خودتو سرزنش نکن ، این فقط یه فرضه پلیس هنوز تایید نکرده فردی که روز حادثه دیده شده لویانگ بوده و ما نمیدونیم اون شب دقیقا چه اتفاقی افتاده
***
وقتی پدر از پله های ورودی اداره پلیس پایین اومد درب ماشینو باز کردم کنارم جای گرفت و به راننده اشاره کرد زودتر حرکت کنه
- نتیجه چی شده پدر ؟
از گوشه چشم نگاهی بهم انداخت و گفت :
- عجله نکن ، امروز باهم نهار میخوریمنیم ساعت بعد در مقابل چشمهای نگرانم داشت با آرامش غذا میخورد
- چرا چیزی نمیخوری سهون ؟
YOU ARE READING
Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠
Fanfiction🎲 مقدمه 🎲 باورم نمیشه که دارم خطاب به تو نامه مینویسم ... هنوزم آوردن اسمت برام دردناکه نمیتونم این فکرو که اگه تو و برادرت وارد زندگیمون نمیشدین تو این فرصت کوتاه چه سرنوشت شیرینی در انتظارمون بودو از ذهنم دور کنم در نهایت هیچ چیز مثل رویاهام نش...