Part🎲22🎲

272 76 38
                                    

                        🗯 زمان حال 🗯

♣ لوهان ♣

روی صندلی سالن اصلی بیمارستان رو به روی بکهیون نشستم

سرشو بالا آورد و به چشمهام نگاه کرد

انعکاس غریبی توی مردمک هاش موج میزد

میون آرامش نگاهش دیگه اثری از شیطنت سالهای گذشته نمیدیدم

انگار اون هم مثل همه ی ما چیزی رو تو گذشته جا گذاشته بود ، روزگار حتی اثر لبخند و شادی اون دوران رو از چهره هامون پاک کرده بود

سرمو پایین انداختم و با صدایی گرفته گفتم:

- خیلی خوشحالم که سالمو سلامت میبینمت
- بابت اون روز جلوی دانشگاه ، من واقعا متاسفم بکهیون

دستمو از روی میز لمس کرد و همینطور که سرشو تکون میداد گفت :

- من هیچ کسی رو مقصر اون تصادف نمیدونم ، اشتباه خودم بود ، نباید بی مهابا میپریدم وسط خیابون

بعد از چند لحظه سکوت پرسید

- اوضاعت چطوره؟ زندگی به عنوان یک ستاره باید سخت باشه

لبهام با لبخند تلخی از هم باز شد

- شهرت با خودش انزوا مییاره ، از وقتی از دانشگاه رفتم زندگیم توی کار خلاصه شده  همه فکر میکنن داشتن این همه طرفدارکه مشتاقانه هر لحظه از زندگیت رو دنبال میکنن خیلی جذابه

-اما باید بگم همه چیز به همینجا ختم نمیشه ، گاهی وقت ها به شدت دلم برای روزهایی که آزادانه توی خیابون راه میرفتم تنگ میشه

نگاهمو به اطراف چرخوندم و ادامه دادم : 

- حالا حتی وقت دیدار با دوست های قدیمیم هم باید نگاهم منتظر فلاش دوربین یه خبرنگار باشه

- انگار هر لحظه ی زندگیم روی پرده سینما نمایش داده میشه و من پیوسته دارم قضاوت میشم

با دقت به حرفهام گوش کرد و بعد از تموم شدنش گفت :

- اخبار ملاقاتت از سهون رو توی سایت های خبری دیدم ، این که هم دانشگاهی بودین برای خیلی از مردم جالب بوده

- این تمام چیزیه که میتونم به بقیه نشون بدم
خش توی صدام باعث شد لیوان آب روی میز رو به سمتم هل بده

- اما این تمام واقعیت نیست درسته ؟

چونم از شدت بغض میلرزید

- تو اشتباه نکردی لوهان ، اگر روزی من هم بین بودن با کسی که دوسش دارم و زندگی برادرم مجبور به انتخاب میشدم دقیقا همین جا می ایستادم که تو هستی

لیوان رو بین دستهام گرفتم و سر کشیدم

- جدایی از سهون دردی داره که هر روز تجدید میشه
من هیچ وقت نمیتونم حسرت چیزی که از دست دادم رو از یاد ببرم ، اما از انتخابم پشیمون نیستم

Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠Where stories live. Discover now