🗯 زمان حال 🗯
🎲لوهان 🎲
تلفن رو جواب دادم
- بله
صدای نازک کارمند هتل توی گوشی پیچید
- آقای اوه برای دیدنتون تشریف آوردن ...
سریع صحبتشو قطع کردم و گفتم :
- بهشون بگین تو اتاقم ملاقاتشون میکنم
و بلافاصله تلفنو قطع کردم
درب اتاق رو باز گذاشتم و روی کاناپه منتظرش نشستم
سه دقیقه بعد با تقه آرومی که به در زد وارد شد
اسپرت پوشیده بود و خبری از آشفتگی اون روز در چهرش مشخص نبودبه چشماش نگاه کردم ، حدس زدن میزان عصبانیت امروزش سخت بود ، بیشتر از این منتظرم نذاشت و بی مقدمه شروع کرد
- چرا این کارو کردی لوهان ؟
خودمو به نفهمی زدمو گفتم :
- من باید این حرفو بزنم تا جایی که یادمه آخرین بار این تو بودی که منو با لبهای خونی ول کردی و رفتی
بلند شدم و نزدیک بهش ایستادم- یک هفته است دارم سعی میکنم باهات تماس بگیرم اما تلفنت خاموشه ، خودت میدونی چقدر نگران میشم سهون ...
شقیقه هاشو با انگشت فشرد و گفت :
- بابت اون روز متاسفم من اشتباه کردم لوهان فراموشش کن ، اما سعی نکن بحثو عوض کنی ، چرا برنامه شبکه سه کره رو قبول کردی ؟
پیشنهاد خوبیه چرا نباید قبول کنم
همزمان با پرت کردن نسخه کپی قرار داد روی تخت گفت :
- تو پنج ساله که هیچ پیشنهاد کاری رو از کره قبول نکردی حالا دقیقا روی برنامه ای که شرکت ما اسپانسر اصلیشه دست گذاشتی ؟ چطور توقع داری حرفتو باور کنم ؟
از روی مبل بلند شدم و با فاصله ی کمی روبه روش ایستادم
- خوبه ، پس از همه ی پیشنهادای کاری من خبر داری؟
چشماشو بست و صورتشو برگردوند
- اگه بگم میخواستم یک بار دیگه مدیر عامل آریوسو ببینم چی؟
دستمو زیر چونش گذاشتم و صورتشو به سمت خودم برگردوندم
- هنوزم یه احساسی بین ما هست سهون پس چرا نمیخوای منو ببخشی ؟
اخم بین ابروهاش هر لحظه داشت عمیق تر میشد
- من برای کار اومدم اینجا نه چیز دیگهای کاش مثل اون روز دوباره عصبانی میشد ، فریاد میزد و برای اونطور رها کردنش ازم انتقام میگرفت اما با اخم ازمن رو برنمیگردوند
ESTÁS LEYENDO
Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠
Fanfic🎲 مقدمه 🎲 باورم نمیشه که دارم خطاب به تو نامه مینویسم ... هنوزم آوردن اسمت برام دردناکه نمیتونم این فکرو که اگه تو و برادرت وارد زندگیمون نمیشدین تو این فرصت کوتاه چه سرنوشت شیرینی در انتظارمون بودو از ذهنم دور کنم در نهایت هیچ چیز مثل رویاهام نش...