Part🎲15🎲

307 72 42
                                    

🗯 زمان حال 🗯

🎲لوهان 🎲

تلفن رو جواب دادم

- بله

صدای نازک کارمند هتل توی گوشی پیچید

- آقای اوه برای دیدنتون تشریف آوردن ...

سریع صحبتشو قطع کردم و گفتم :

- بهشون بگین تو اتاقم ملاقاتشون میکنم

و بلافاصله تلفنو قطع کردم

درب اتاق رو باز گذاشتم و روی کاناپه منتظرش نشستم

سه دقیقه بعد با تقه آرومی که به در زد وارد شد
اسپرت پوشیده بود و خبری از آشفتگی اون روز در چهرش مشخص نبود

به چشماش نگاه کردم ، حدس زدن میزان عصبانیت امروزش سخت بود ، بیشتر از این منتظرم نذاشت و بی مقدمه شروع کرد

- چرا این کارو کردی لوهان ؟

خودمو به نفهمی زدمو گفتم :

- من باید این حرفو بزنم تا جایی که یادمه آخرین بار این تو بودی که منو با لبهای خونی ول کردی و رفتی
بلند شدم و نزدیک بهش ایستادم

- یک هفته است دارم سعی میکنم باهات تماس بگیرم اما تلفنت خاموشه ، خودت میدونی چقدر نگران میشم سهون ...

شقیقه هاشو با انگشت فشرد و گفت :

- بابت اون روز متاسفم من اشتباه کردم لوهان فراموشش کن ، اما سعی نکن بحثو عوض کنی ، چرا برنامه شبکه سه کره رو قبول کردی ؟

پیشنهاد خوبیه چرا نباید قبول کنم

همزمان با پرت کردن نسخه کپی قرار داد روی تخت گفت :

- تو پنج ساله که هیچ پیشنهاد کاری رو از کره قبول نکردی حالا دقیقا روی برنامه ای که شرکت ما اسپانسر اصلیشه دست گذاشتی ؟ چطور توقع داری حرفتو باور کنم ؟

از روی مبل بلند شدم و با فاصله ی کمی روبه روش ایستادم

- خوبه ، پس از همه ی پیشنهادای کاری من خبر داری؟

چشماشو بست و صورتشو برگردوند

- اگه بگم میخواستم یک بار دیگه مدیر عامل آریوسو ببینم چی؟

دستمو زیر چونش گذاشتم و صورتشو به سمت خودم برگردوندم

- هنوزم یه احساسی بین ما هست سهون پس چرا نمیخوای منو ببخشی ؟

اخم بین ابروهاش هر لحظه داشت عمیق تر میشد
- من برای کار اومدم اینجا نه چیز دیگه

ای کاش مثل اون روز دوباره عصبانی میشد ، فریاد میزد و برای اونطور رها کردنش ازم انتقام میگرفت اما با اخم ازمن رو برنمیگردوند

Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠Donde viven las historias. Descúbrelo ahora