💭 زمان حال 💭♣ لوهان ♣
از ماشین پیاده شدم ، سوییچ رو به دربان سپردم و به سمت ورودی هتل رفتم
جلوی پذیرش برای گرفتن کارت اتاقم منتظر بودم که دختر پشت میز اسممو صدا زد
+ اقای لو مهمانی توی لابی منتظرتون هستن
کارت رو ازش گرفتمو تشکر کردم
مبلهای طلایی رنگ لابیو نگاه کردم
آشنایی به چشمم نمیخوردبه سمت راست ، جایی که یک نفر پشت به سالن روی تک مبل آبی نشسته بود حرکت کردم
با قرار گرفتنم مقابلش مجله رو روی میز گذاشت بلند شد و سرشو بالا آورد
قامت کشیدش حالا درست رو به روم بود
گرمایی که بی اختیار سر تا پای وجودم رو پُر میکرد فقط با دیدن اون اتفاق می افتاد
بدون کلامی ایستاده بود، با یک برگه سفید تا خورده بین دستاش
نمیتونستم توی لابی باهاش صحبت کنم ، من این طرز نگاهشو ازبَر بودم
جلوتر راه افتادم
دکمه طبقه دوازده رو لمس کردم و با فشردن میله ی فلزی آسانسور سعی کردم هیجانمو کنترل کنم
کارت کشیدم و وارد اتاق شدم
کاپشن چرم خاکستریمو درآوردمو مستقیم به سمت میز پذیرایی رفتم ، قهوه ریختم و روی عسلی مبل وسط اتاق گذاشتم
از زمان ورودش جلو پنجره تمام شیشه ایستاده بود و حرفی نمیزد
سکوتش ، نگاه مصمم و جدی چشماش و این طور بی هوا اومدنش منو میترسونه
در عوض فرصت اینو دارم که نگاهش کنم
قامت کت و شلوار پوشش خیلی با گذشته فرق کرده ، دلم برای پهنای شونه هاش ضعف میره، همیشه لباسهای اسپرتو ساده رو ترجیح میداد و از لباس رسمی بیزار بود
حالا توی این لباسم میدرخشهانگار نگاه خیرمو حس کرد که به سمتم چرخید اما چشمهای من قصد نداشتن ازش نگاه بگیرن
طول اتاقو طی کرد و مقابلم ایستاد
برگه رو باز کردو جلوی صورتم گرفت
همه ی بدنم شروع کرد به یخ کردن
طرف چپ سینم تیر میکشید و کلماتِ روی برگه سفید جلوی چشمام میلرزیدن
رومو ازش برگردونم و چشم هام رو بستم که بالاخره سکوتشو شکست
- لوهان !
آوردن دوباره ی اسمم بعد از پنج سال با رسایی طنین صداش برای ریختن اولین قطره از اشکهام کافی بود
YOU ARE READING
Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠
Fanfiction🎲 مقدمه 🎲 باورم نمیشه که دارم خطاب به تو نامه مینویسم ... هنوزم آوردن اسمت برام دردناکه نمیتونم این فکرو که اگه تو و برادرت وارد زندگیمون نمیشدین تو این فرصت کوتاه چه سرنوشت شیرینی در انتظارمون بودو از ذهنم دور کنم در نهایت هیچ چیز مثل رویاهام نش...