🗯 زمان حال🗯
♠جونگین ♠
رمز درب رو زدم و خیلی آروم وارد شدم
چمدونمو جلوی ورودی گذاشتم ، سه تا از سنسورهای برق روشن شدن اما بقیه خونه تاریک بود و صدای بارونی که از دیشب پیوسته و رگباری میبارید از پنجره ی باز پذیرایی بلند شنیده میشد
چتر سفیدم رو کنار ستون تکیه دادم و پله هارو بالا رفتم
سهون با یک پیراهن مشکی که دکمه هاش کاملا باز بود و شلوار کرم رنگ روی تک مبل جلوی تلویزیون نشسته بود و شیشه های مشروبو به ردیف روی میز چیده بود ، به صورت متعجبش نگاه کردم لیوان توی دستش بین زمین و هوا مونده بود
بهش نزدیک تر شدم تا توی تاریکی بتونه صورتمو ببینه
با تُن صدای گرفته ای که هیچ وقت نشنیده بودم
اسممو صدا کرد و لیوانو روی میز گذاشت ، اینقدر سریع و بی دقت این کارو انجام داد که نیمی از مخلوط ویسکی و یخ روی شلوارش ریختبلند شد و روبه روم ایستاد
حالا که مقابل چراغ آویز روشن پذیرایی قرار گرفته بود ، تارهایی میون موهای خوش حالت پریشون روی پیشونیش سفید میزد
چشمهای قرمز شدش همراه با نَمی که به خودش گرفته بود غریبانه نگاهم میکرد
دستشو به سمتم دراز کرد و صورتمو لمس کرد
انگار هنوز باور نکرده بود واقعیم و فکر میکرد تحت تاثیر ویسکی داره اشتباه میبینه
انگشتامو توی موهاش فرو کردم ، صورتشو به کف دستم چسبوند و چشماشو بست
به وضوح لاغر شده بود
سرمو به شونش تکیه دادم
دستاشو دورم پیچید و طوری توی آغوشش غرقم کرد که دیگه زمینو زیر پاهام حس نمیکردم
سرمو روی سینه پر تپشش گذاشتم و گوشمو به صدای ضربان قلبش سپردم
عمیق نفس میکشید انگار داشت وجودمو بو میکشید
- آه جونگین...
لباشو روی موهام حرکت میداد و میبوسید
- نفس شیرین من
- بگو که خواب نمیبینم
دستامو دور کمرش محکم کردم و گفتم :
- متاسفم سهون
منو از خودش جدا کرد و به چشمام زل زد
-کاش بدونی وقتی نیستی چجوری دیوونه میشم ، منو به جرم کدوم گناه اینقدر سخت عذاب میدی جونگین؟
چشماش دنیای حالا خیس شده ی من بود ، نمیتونستم این دوری رو ادامه بدم جدایی از سهون هیچ وقت در توان من نبود
YOU ARE READING
Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠
Fanfiction🎲 مقدمه 🎲 باورم نمیشه که دارم خطاب به تو نامه مینویسم ... هنوزم آوردن اسمت برام دردناکه نمیتونم این فکرو که اگه تو و برادرت وارد زندگیمون نمیشدین تو این فرصت کوتاه چه سرنوشت شیرینی در انتظارمون بودو از ذهنم دور کنم در نهایت هیچ چیز مثل رویاهام نش...