رفته بودیم خونه توی اتاقم نشسته بودم هیونجینم کنارم بود که گوشی زنگ زد_ الو نامی
+ الو سلام ته درباره این پسره .....
_ بگو بگو
+ بی شعور
+ خب اسمش جئون جانگ کوکه باباش یکی از
کله گنده های کره اس و جهش خونده باباش پارک چانیوله و یک داداش له نام فیلیکس داره
و آدم خیلی منحرفیه و آش و لاشه دقیقا مثله خودته_ خب ممنون بای
+ اولا که خیلی بیشعوری دوما برو گورتو گم کن بایقطع کردم
هیون : چی شد
ته : هیچی پسره ..............
هیون : اوکددی یکدفعه اومد تو
کریس : بچه ها بیاین شام
رفتیم پایینهیون : بههههه بهههه چه کردی مامی
سو هو : بشینید بخورید
ته : ممنون ماما
سوهو : نوش جان
شروع کردیم به خوردن
کریس : ته و هیون فردا قراره بریم عمارت جئون چانیول میخوایم باهم شراکت کنیمغذا پرید توی گلوم
اوپا یه لیوان آب بهم داد
کریس : چی شد پسرمته : هههیچی
هیونجین رنگش پرید
اون چش بود
نکنه از داداشش خوشش اومده نه فک نکنم....................................
کوک
شاممون رو خورده بودیم و مامی و ددی داشتن
باهم صحبت میکردنچان : بچه ها فردا قراره کیم کریس خانوادش بیان اینجا قراره باهم شراکت کنیم
کوک : اوه چه خوب
بعد چند ساعت که فیلم دیدیم و هله هوله خوردیم
رفتیم به اجبار مامی گرفتیم خوابیدیم فردا مدرسه داشتیم؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
YOU ARE READING
Angry Baby
Fanfictionکوک پسر رییس یکی از کله گنده های کره است که توی آمریکا زندگی میکنه . چی میشه اگه بنا بر دلایلی بیان کره و کوک توی مدرسه مدرسه با یه کله گنده مثله خودش آشنا بشه ولی نه یک آشنایی معمولی ژانر : مدرسه ای - اسمات - کمدی - ددی کینک کاپل اصلی : ویک...