part 16

4.7K 555 24
                                    

کوک

بعد از حدود چهل و پنج مین رسیدیم به یک آپارتمان شیک
برای یک آدم معمولی این آپارتمان خیره کننده بود
ولی من نه
من خودم میتونستم یه آپارتمان بزرگتر تو همین منطقه بخرم

ته : پیاده شو بیب

در ماشین رو باز کردم و پیاده شدم
ساکی که وسایلم توش بود رو ته گرفت و پیاده شد

در ماشین رو بست

و گوشیش رو در آورد
ته : الو سهون
...
ته : هون بیا این ماشینو ببر پارکینگ
...

گوشیم رو گذاشت تو جیبش و سمت من اومد

ته :  بریم به خونه رویاییمون بیبی
کوک : بریم جهنم

ته : هه بالاخره که رامت میکنم بیبی بوی

کوک : به همین خیال باش

ته : هستم

رفتیم داخل و سمت آسانسور رفتیم

ته در آسانسور رو باز کرد
و رفتیم داخل
دکمه طبقشو زد و منتظر موندیم
بعد از چند مین رسیدیم

در آسانسور رو باز کردم
و رفتیم بیرون

کوک : در این خونه فاکیتو باز کن

ته : حق داری اینطور حرف بزنی چون قراره....
خنده هیستریکی کرد 

کوک  : قراره چی

...

کوک : هان ؟؟

ته : برو تو

رفتم داخل و ته هم پشت سرم اومد داخل 

و در رو بست

____________

تهیونگ داره کوک رو رسما به صورت معنویی به فاک میده 🗿👌

Angry BabyTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang