part 8

5.5K 643 49
                                    


هیون

رفته بودیم خونه و داشتیم آماده میشدیم و وسایل رو هم آماده میکردیم چون

ته خان همه ی خدمتکار ها رو مرخص کرده بود که کسی بو نبره

وسایل رو حاضر کردیم و رفتیم آماده شدیم تا نیم ساعت دیگه مهمونی شروع میشد

وسایل رو حاضر کردیم و رفتیم آماده شدیم تا نیم ساعت دیگه مهمونی شروع میشد

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

{ تیپاشون }

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

{ تیپاشون }

ته : صدا آیفون میاد

کوک : برو در رو بزن
ته : خودت برو

فیلیکس : چقد گشادین خودم میرم

رف پیش آیفون در رو زد

اکیپ ته ظاهر شدن
نام : سلام بچز

بقیه هم سلام دادن و بعد از یک ساعت مهمونی شلوغ شده بود

تهیونگ آهنگ ay Rico Rico رو گذاشت و رفت مشروب سنگینی برداشت و شیشه رو سر کشید

خودم رفتم یه مشروب دیگه برداشتم چند شات زدم

احساس مستی کردم

_ اوپا
هیون : هوم
اومد رو پام نشست
پسش زدم

فیلیکس رو دیدم که داره شات میزنه رفتم سمتش

۰۰۰۰

فیلیکس

دیدم هیون داره میاد سمتم بلند شدم

فی : وای کیم فاک هیونی 

هیون : فاکی شدی
کمرمو گرفت من رو سمت خودش کشید

_______

کوک

داشتم با چند تا دختر لاس میزدم و اونور اون
پسره عوضی بود که داشت مشروب میخورد

_ اوپا
+ هوم

_ دوس نداری حال کنی
+ چرا اتفاقا

تهیونگ داشت نگام میکرد
دست دختره رو کشیدم که بریم تو  یکی از اتاقا

تهیونگ با عصبانیت اومد سمتم

ته : کجا
کوک : به تو چه
دستم رو کشید

کوک : ولم کن ولم کن

ته : خفه شو

پرتم کرد توی یکی از اتاقا

افتادم روی زمین در رو قفل کرد اومد سمتم

و من هم همون طور نشسته عقب میرفتم

ته : بهت گفته بودم که به هر چی که بخوام میرسم

یکم ترسیدم 

کوک : منم بهت گفته بودم که زر اضافی نزنی

یهو هجوم آورد سمتم من رو انداخت روی تخت
رفتم از توی کمد دوتا دستبند در آورد و دست هام رو بست به تخت

شلوار و باکسر م رو در آورد و پاهام هم بست

کوک : چی کار میکنی ولم کن فاکره عوضی

نیشخندی بهم زد و آروم دستش
رو روی دیکم کشید

کوک : نه
شروع کرد م به تقلا کردن ولی فایده نداشت

رفت و یک ویبراتور آورد و گذاشت توی سوراخم

کوک : نه آهه
ته : صدای ناله هات قشنگه
کوک : خفه ....آهه
  
با گوشیش درجشو زیاد کرد
و داشت میرفت بیرون

کوک : یاااا..
ته : یه ساعت دیگه برمی گردم

و رفت
شروع کردم به تقلا کردن ولی اصلا نمیتونستم

کاری بکنم اون دیوص درجشو هی میبرد بالا

________________

Angry BabyDonde viven las historias. Descúbrelo ahora