_ هی کوک حاضری
+ امم آره ددی
ته کمر کوک رو گرفت و به شدت به خودش نزدیکش کرد
نگاهی به صورت بی نقص بیبیش کرد و لباشو روی لباش کوبوند
با ولع لبای کوک رو میبوسید
هر روز به اون پسر تشنه تر میشد
یه هفته از اعترافشون گذشته بود و قرار بود یه جشن کوچیک بگیرن با حضور خانواده هاشون× تهیوتگگگ کوککک ( کیبورد کوکاکولا پیشنهاد داد)
با صدای بک از هم جدا شدن
_ میایم الان
نگاهی به صورت کوک کرد
+ بریم ددی؟
_ بریم نفس ددیدست همدیگه رو گرفتن و از پله ها پایین رفتن و اومدن طبقه پایین
پیش چانبک و کریسهو*
کوک سمت چان و بک رف و هردوشون رو بغل کرد
تهیونگ هم پیش کریس و سوهو رف
( همشون بغل کردن دیه)همشون روی مبل نشستن
* امم خیلی خوشحالم برات پسرم
کریس گف
_ مرسی اپا
^ هیونگ امیدوارم خوشبخت شینفیلیکس در حالی که به هیون چسبیده بود به کوک گف
+مرسی داداشی کوچولو تو هم خوشبخت بشی
^ یاا من کوچولو نیستم
+ باشه باشه
همه با خوشحالی بهشون نگاه میکردنشمع هارو رو فوت کردن
ته نگاهی به کوک کرد و دستشو پشت گردنش گذاشت و به خودش نزدیکش کرد
لباشو روی لباش گذاشت و عاشقانه لباشو بوسید_ همیشه عاشقتم زندگیم
+ منم عاشقتمواقعا لذت بخش بود ...
پایان
____________
قسمت آخر این فیک
منتظر کارای بعدی باشین
YOU ARE READING
Angry Baby
Fanfictionکوک پسر رییس یکی از کله گنده های کره است که توی آمریکا زندگی میکنه . چی میشه اگه بنا بر دلایلی بیان کره و کوک توی مدرسه مدرسه با یه کله گنده مثله خودش آشنا بشه ولی نه یک آشنایی معمولی ژانر : مدرسه ای - اسمات - کمدی - ددی کینک کاپل اصلی : ویک...