ته
صبح از خواب بیدار شدم امروز باید میرفتیم
خونه مجردیه من
سریع از تخت پریدم بیرون رفتم صورتم و شستم
و رفتم دستشویی
گوشیم رو در آوردم و زنگ زدم به کوککه باصدای خوابالویه پشت خط مواجه شدم
کوک : الو
ته : وسایل تو جمع کردی کوککوک : تویه فاکر عوضی الان از خواب نازم بیدارم کردی که این کصشعر هارو بهم بگی
ته : انگار یادت رفته
ته : تا یه ساعت دیگه میریم خونه من خودتو جمع کن لطفا
و قطع کردم
رفتم توی کمدم دنبال یه لباس گشتم
امروز هم که شیفت مدرسمون ظهر بود
![]()
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image. تیپ ته ته
رفتم توی آینه به خودم نگاه کردم
_ همه دنیا فدات بشن کیم فاکر تهیونگ
( خودش به خودش گفته )__________________
کوک
بعد از اینکه دیت و صورتم رو شستم و کلی فحش به اون فاکر دادم
رفتم تو کمرم یه لباس انتخاب کنم
وسایلم هم که از دیروز جمع کرده بودم_خاککککککک تو سررررتتتت کوووووکککوک
یعنی میخواستم اون عوضی رو به فاک بدم خودم بدتر به فاک رفتم
_ خاک تووو سره خرم کنن
![]()
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image. اینم تیپ کوک بیبی
ساک لباسم و کوله پشتی مدرسم رو گرفتم و رفتم سمت اتاق کیم فاکر
در رو با پا باز کردم
کوک : هوییی بریم
ته : بیبیم مشتاقه ؟
کوک : برو بمیر
تهیونگ یکدفعه جدی شد و باعث شد یکم بترسم
اومد نزدیک و من رو به دیوار چسبوند
لب هاش رو روی لب هام گذاشتو وحشیانه لب هام رو می بوسید
ته : از این به بعد وقتی پیش همیم بهم میگی ددی و گرنه میدونی چه بلایی سرت میاد
این حرف هارو با صدای خش دار و جدی گفت
ته : فهمیدی
کوک : آ..ره
ته : اونجا نه دیگه خدمتکاری هست نه فیلیکس نه هیونجین نه پدر مادر
لب هاش رو نزدیک گوشم برد
_ هیچ کس مزاحممون نمیشه بیبی
یکم به خودم لرزیدم یعنی میخواد چیکارم کنه
ته : بریم؟
کوک : اهوماز پله هارفتیم پایین
که فیلیکس و هیونجین رو دیدیم تو آشپزخونه دارن صبحونه میخورنفیلیکس : سلام
ته : سلام ما داریم میریم خونه من
هیون : چرا
ته : میفهمید
فیلیکس : من فهمیدم به مامان بابا هم رفتم گفتم
کوک : تو چیکاررررر کرررررردددددددددددیییییییی
فیلیکس : گفتم تو رابطه این اونها هم مثه چی خوشحال شدن
باورم نمیشد رسما زندگیم به چوخ رفته بود
ته دستم رو گرفت و رفتیم تو حیاط
بادیگارد ماشین رو برامون آورد
![]()
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
ماشینشونته سوار صندلی راننده شد و منم جفتش نشستم
و حرکت کردیم تا برسیم به خونه فاکیش
_____________

YOU ARE READING
Angry Baby
Fanfictionکوک پسر رییس یکی از کله گنده های کره است که توی آمریکا زندگی میکنه . چی میشه اگه بنا بر دلایلی بیان کره و کوک توی مدرسه مدرسه با یه کله گنده مثله خودش آشنا بشه ولی نه یک آشنایی معمولی ژانر : مدرسه ای - اسمات - کمدی - ددی کینک کاپل اصلی : ویک...