part 6

5.9K 738 42
                                    

کوک

رفتیم پایین نشستیم روی کاناپه

ته : کوک فردا امتحان فیزیک داریم خوندی

کوک : اهوم

هیو : نظرتون چیه فردا پارتی بگیریم

فیلیکس : من پایم فقط مشروب سنگین سفارش بده

کوک : منم پایم

ته : فیلیکس تو فقط 16 سالته اگه افتادی رو دستمون چی

فیلیکس : اولین بارم نیس که من و کوک کلاس هامونو بعضی اوقات میپیچوندیم می رفتیم بار

هیو : اوه

ته : خب بریم خرید

کوک : الان ساعت امم......شیشه

ته : پس بریم

کوک : تهیونگ و هیونجین برین ما میمونیم

ته : خب ....... من یکم پام درد میکنه

هیو : پس منو فیلیکس میریم

ته : اوکی اوکی

کوک : م..م..ن....

ته : خب بای بچه ها

فیلیکس نگاهی به هیون کرد

فیلیکس : بریم

فیلیکس و هیون رفتن

ته اومد نشست پیش کوک

دستش رو روی لب های کوک کشید

ته : آخ کیوت

کوک : درد
و یکی محکم زد لای پای ته

ته : یااا بیییه هورنی

ته به کوک نزدیک شد ولی کوک یک سانت هم غیب نمی رفت

دستش رو پشت کمر کوک گذاشت و فشاری داد

کوک شروع کرد به تقلا کردن
ته کوک رو به خودش چسبوند و آروم روی لب هاش زمزمه کرد

من هر چیزی رو بخوام بدست میارم ( 😐😂 )
دستش رو زیر فک کوک گرفت و سرشو آورد بالا

ته : هیچ کس هم نمیتونه جلومو بگیره

لب هاش دو روی لب های کوک گذاشت و محکم
مک زد
کوک تقلا میکرد ولی فایده ای نداشت
ته لب هاش رو از روز لب های کوک بر داشت و گفت
حتی تو کیتن

کوک : میدونستی خیلی آدم عوضی و بیشعوری هستی

ته : اهوم
کوک : فاک
ته : اون کلمه رو زیاد تکرار نکن چون عواقب خوبی نداره

کوک ته رو با تمام قدرت حل داد و ته عقب رف

کوک : ببین کیم فاکینگ تهیونگ عوضی .....

ته : اوه چقدر چیز خریدین
کوک برگشت و دید که فیلیکس و هیون برگشتن و کلی چیز توی دستاشونه

کوک : حالا پارتی چه ساعتیه
هیون : من میگم ساعت شیش عصر تا شیش صبح باشه
فیلیکس : چیییییی

کوک : نه به نظرم بزاریم ساعت هشت تا چهار صبح

ته : آره این بهتره

هیون : خوبه اوکیه
من الان به چند تا از دوستام زنگ میزنم میگم

ته : خب بریم چند نفر رو دعوت کنیم دیگه
کوک : اوکی

ته زنگ زد به نام ، جین ، جیم ، شوگ ، لی نو ، هیونا ، جکسون ، مین کی ، جیسو و جی

کوک زنگ زد به سهون ، لو و این وو
فیلیکس زنگ زد به چن ، لیسا و کیونگسو

هیون زد به کای ، بی ام ، مایک ، سئوجون ، سئو هیون ، شیومین ، جونگسوک ، جنی و مینهو

هیون : عالیه کلی شلوغ میشه

ته : آره فقط کوک مادر پدرتون نباید بویی ببرن چون بدبخت میشیم

کوک : باشه باو

فیلیکس : من میرم بخوابم فردا کلی کار دارین

همه موافقت کردن ورفتن خوابیدن تا فردا

______________________

Angry BabyOnde histórias criam vida. Descubra agora