part 10

5.2K 592 20
                                    

ته

داشتم دست های کوک رو باز میکردم و کوک با یک دستش محکم زد تو دستم

دستش رو دوباره بستم

کوک : یااا عوضی بازم کن

دستم رو روی کلاهک دیکش گذاشتم  و ماساژ دادم

کوک : بسههههه آهههه

روی دستم ارضا شد
کوک : ت  ت  تورو  خدا بست...ه

بیشتر دستم رو تکون دادم

کوک : ن..ن...نه

از شدت لذت بیهوش شد

پتو رو روش گذاشتم در رو بستم و از اتاق زدم بیرون

  خیلی از بچه ها تو سالن نبودن
حتما یه جا ولو شدن

بیخیال بهتره برم بخوابم

سریع رفتم تو اتاقم و روی تخت ولو شدم

______________________
سلام

میدونم کم بود ولی امتحان ها رو که دیگه میدونید خودتون

Angry BabyWhere stories live. Discover now