اون روز فاکی وقتی ته با خانوادش رف هزار بار جد و آباد خودمو لعنت کردم
آخه چراااااااا
بک : کوک فیلیکس برین بخوابین فردا مدرسه دارین
کوک : باشههههههه
فلیکس : بشه ممی
بک : درست حرف بزن بچهفیلیکس : هوم
کوک : فیلیکس
فیلیکس : هوم
کوک : اون روز رفتین یهو اتاقت چی شدفیلیکس: هههیچی
کوک : فیلیکس منو سیاه نکن
فیلیکس : خخب اون عجیب رفتار میکرد
نامحسوس بهم دست میزد و با یه لحن عجیبی صحبت میکرد من اصلا معنی کار هاش رو نمیفهمیدم ولی اون خیلی منحرف
به نظر می رسید
حالا چرا می پرسی خودت و ته چیکار کردین ؟کوک : پس هر دوشون مثل همن
تهیونگ عوضی همش اون هیکل مسخرش روبه رخم میکشید
فردا براش دارمفیلیکس : کار احمقانه ای نکن کوکی
کوک : باشه شب بخیر
فیلیکس : شب به خیرخونه ی کیم
کریس رفته بود حاضر شده بود و سوهو هم همینطور
سوهو : تهیونگ تهیونگ هیونجین بچه هاااااااااااا
کریس : الان میام خودم بیدارشون میکنم
تو خودت رو اذیت نکن عزیزمسوهو : باشه فقط زود باش
کریس اومد
با یک دستش تهیونگ و با اون دستش هیونجین رو بلند کرد بردشون تو حموم سر هر دو رو کرد توی سطل آب سردته : هاااا اااوپ .... ااا
هیو : آییی اوپ ... پ.. ا
کریس : پاشین لباس بپوشین با ماشین مشکیه که تو حیاطه برین مدرسه من و مادرتون هم می ریم شرکت
ته : ب...ب..اشه
کریس و سو هو رفتن
ته و هیون هم دوش گرفتن صبحونه خوردن با ماشین تو حیاط رفتن مدرسه
رفتن توی کلاس هاشون
آقای لی : سلام به همگی زنگ اول و دوم متاسفانه معلم ندارین
صدای جیغ و هورای کله کلاس بلند شد
آقای لی : سکوت رو رعایت کنیدآقای لی : این وو تو ساکتشون کن دو زنگ اول تو مبصری
هیون : حتما آقای لی
آقای لی از کلاس رفت بیرون
این وو : بچه ها شجاعت حقیقت بریم کی پایست
همه کلاس موافقت کردن
همه نشستن
و این وو بطریشو چرخوند
سمت کوک افتاد
خبکوک : هه جرعت
این وو یکم فک کرد : خب کوک برو ته رو ببوس
کوک : چیی
وو : همین که گفتمکوک : باااااشه
کوک رف پیش ته تهیونگ نشوندش سر پاهاش
و لب هاش رو روی لب هاش گذاشت
کوک خواست بلند شه
که
ته راستشو فشار داد و کوک یه آه از دهنش درومد
ته سریع زبونش رو توی دهن کوک کردجیمی : یاا یونگ این از تو هم بدتره
یونگ : تو هوس نکردیجیم : نه اصلا
نامجون : یااا بسته دیگهه
ته از کوک دل کند
کوک : عوضی وحشی اولین بوسم بود
ته : خیلی خوشمزه بودن باید تمام اولین هات رو بگیرمکوک : ببند گاله رو
ته : اوه بیبیدوباره بطری رو چرخوندن سمت نام افتاد
نامجون : جرعت
وو : خب آخرین بوسه تو و جین کی بوده
نامجون : دیروز
وو : خوبه
وو : ته حالا تو بچرخون
ته : اوک
ته چرخوند سمت کوک افتادکوک : حقیقت
ته : با کره ای
کوک : آرهته : خوبه ( آروم )
کوک : چیزی گفتی
ته : نه چیزی نگفتم**************
سلام جون دل ها
امیدوارم خوشتون بیاد
YOU ARE READING
Angry Baby
Fanfictionکوک پسر رییس یکی از کله گنده های کره است که توی آمریکا زندگی میکنه . چی میشه اگه بنا بر دلایلی بیان کره و کوک توی مدرسه مدرسه با یه کله گنده مثله خودش آشنا بشه ولی نه یک آشنایی معمولی ژانر : مدرسه ای - اسمات - کمدی - ددی کینک کاپل اصلی : ویک...