part 4

6.2K 816 101
                                    

اون روز فاکی وقتی ته با خانوادش رف هزار بار جد و آباد خودمو لعنت کردم

آخه چراااااااا

بک : کوک  فیلیکس برین بخوابین فردا مدرسه دارین

کوک  :  باشههههههه

فلیکس : بشه ممی
بک : درست حرف بزن بچه

فیلیکس : هوم

کوک : فیلیکس
فیلیکس : هوم
کوک : اون روز رفتین یهو اتاقت چی شد

فیلیکس: هههیچی

کوک : فیلیکس منو سیاه نکن

فیلیکس : خخب اون عجیب رفتار میکرد
نامحسوس بهم دست میزد و با یه لحن  عجیبی صحبت میکرد من اصلا معنی کار هاش رو نمیفهمیدم ولی اون خیلی منحرف
به نظر می رسید
حالا چرا می پرسی خودت و ته چیکار کردین ؟

کوک : پس هر دوشون مثل همن
تهیونگ عوضی همش اون هیکل مسخرش رو

به رخم میکشید
فردا براش دارم

فیلیکس : کار احمقانه ای نکن کوکی
کوک :  باشه شب بخیر
فیلیکس : شب به خیر

خونه ی کیم

کریس رفته بود حاضر شده بود و سوهو هم همینطور

سوهو : تهیونگ تهیونگ  هیونجین بچه هاااااااااااا

کریس : الان میام خودم بیدارشون میکنم
تو خودت رو اذیت نکن عزیزم

سوهو : باشه فقط زود باش

کریس اومد
با یک دستش تهیونگ و با اون دستش هیونجین رو بلند کرد بردشون تو حموم سر هر دو رو کرد توی سطل آب سرد

ته : هاااا اااوپ .... ااا

هیو : آییی اوپ ... پ.. ا

کریس : پاشین لباس بپوشین با ماشین مشکیه که تو حیاطه برین مدرسه من و مادرتون هم می ریم شرکت

ته : ب...ب..اشه

کریس و سو هو رفتن

ته و هیون هم دوش گرفتن صبحونه خوردن با ماشین تو حیاط رفتن مدرسه

ته و هیون هم دوش گرفتن صبحونه خوردن با ماشین تو حیاط رفتن مدرسه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

   رفتن توی کلاس هاشون

آقای لی : سلام به همگی زنگ اول و دوم متاسفانه معلم ندارین

صدای جیغ و هورای کله کلاس بلند شد
آقای لی : سکوت رو رعایت کنید

آقای لی : این وو تو ساکتشون کن دو زنگ اول تو مبصری

هیون : حتما آقای لی

آقای  لی از کلاس رفت بیرون

این وو : بچه ها شجاعت حقیقت بریم کی پایست

همه کلاس موافقت کردن

همه نشستن
و این وو بطریشو چرخوند
سمت کوک افتاد
خب

کوک  : هه جرعت

این وو یکم فک کرد : خب کوک برو ته رو ببوس
کوک : چیی
وو : همین که گفتم

کوک : باااااشه
کوک رف پیش ته تهیونگ نشوندش سر پاهاش
و لب هاش رو روی لب هاش گذاشت
کوک خواست بلند شه
که
ته راستشو فشار داد و کوک یه آه از دهنش درومد
ته سریع زبونش رو توی دهن کوک کرد  

جیمی : یاا یونگ این از تو هم بدتره
یونگ : تو هوس نکردی 

جیم : نه اصلا

نامجون  : یااا بسته دیگهه

ته از کوک دل کند
کوک : عوضی وحشی اولین بوسم بود
ته : خیلی خوشمزه بودن باید تمام اولین هات رو بگیرم

کوک : ببند گاله رو
ته : اوه بیبی

دوباره بطری رو چرخوندن سمت نام افتاد

نامجون : جرعت

وو : خب آخرین بوسه تو و جین کی بوده

نامجون : دیروز

وو : خوبه

وو : ته حالا تو بچرخون

ته : اوک
ته چرخوند سمت کوک افتاد

کوک : حقیقت

ته : با کره ای
کوک : آره

ته : خوبه ( آروم )

کوک : چیزی گفتی 
ته : نه چیزی نگفتم

**************
سلام جون دل ها
امیدوارم خوشتون بیاد

Angry BabyWhere stories live. Discover now